کودک مادرها
در ادامه سلسله مقالات انجمن یاوران کودکان بیصدا در خصوص آسیب های اجتماعی کودکان، این هفته پس از بحث و بررسی آسیب های وارده به کودکان تحت عنوان کودک همسری و کودک مطلقه و کودک بیوه گی در دو هفته گذشته، به بخش هفتم آسیب های وارده به کودکان تحت عنوان "کودک مادرها" پرداخته می شود.
مقدمه:
موضوع ازدواج کودکان در هفته های گذشته مورد توجه قرار گرفت و آسیب هائی که ازدواج کودکان بر فرد و جامعه بر جای می گذارد، مورد بررسی قرار گرفت. صحنه ازدواج دختر بچهای که هنوز در رویای کودکی خود به سر میبرد و به ناگاه عروسک از دستش بیرون کشیده میشود و حلقهای طلایی روی انگشتش نقش میبندد، اگرچه برای بسیاری از آثار تولیدی در ژانر درام و اجتماعی تکراری است اما هنوز نتوانسته است تاثیری بر وجدان عمومی جامعه گذاشته و بخوبی تبعاتی را که این امر بر کودک همسر و جامعه پیرامونی می گذارد را درک و نسبت به آن واکنش مناسب برجای بگذارد. بسیاری از کارشناسان به ویژه روانشناسان و جامعهشناسان، کودکهمسری را در نوعی نابه هنجاری روانی تحت عنوان "پدوفیلی" طبقه بندی می کنند و نوعی کودکآزاری است. ازدواج زودهنگام و بارداری ناشی از آن عوارضی را بر کودک وارد می کند که جبرانناپذیر است. بارداری در دوران نوجوانی برای مادر و کودک اثرات سوئی دارد در بسیاری مواقع این بارداری ریسک مرگ مادر را افزایش داده و در صورت زنده ماندن مادر مشکلاتی مثل کمخونی در نتیجه خونریزی و افسردگی در پی خواهد داشت. همچنین کودکان نارس، کموزن و مرده محصول این بارداریها هستند. ضمن اینکه مادری که خود هنوز دوران کودکی خود پایان نداده است، به بلوغ عاطفی و روانی برای تربیت کودک خود نرسیده و بخش عمده ای از آسیب های اجتماعی وارده به کودکان ناشی از مادر کودکانی است که به دلیل عدم بلوغ روانی نمی توانند فرزندان خود را به خوبی تربیت کنند.
تعداد کودک مادرها در جهان
هر ساله حدود ۷.۳ میلیون دختر نوجوان برای نخستینبار مادر میشوند که ۲ میلیون نفر از آنها کمتر از ۱۵ سال دارند و اگر این روند ادامه یابد تا سال ۲۰۳۰ تعداد این دختران سالیانه به ۳ میلیون نفر خواهد رسید.
عواقب این بارداریها در سن نوجوانی، کودک و جامعه را با چهار خطر عمده اجتماعی، سلامتی، عدم برخورداری از تسهیلات و عدم بهبود اقتصاد روبرو می کند. افسردگی، طرد شدن و همچنین دوری از اجتماع پیرامونی از مهمترین عوارض اجتماعی و روانی این مسئله خواهد بود. بر اساس آخرین گزارش صندوق جمعیت سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۳، اکثریت قریب به اتفاق یعنی حدود ۹۵ درصد از این نوزادان در کشورهای در حال توسعه، به ویژه در غرب آفریقا و آفریقای مرکزی متولد می شوند. و بیش از ۹۰ درصد از مادران آنها، با وجود سن کم، متاهل هستند.
دور باطل فقر در پدیده مادر کودک
معمولا دختران فقیر که در مناطق روستایی زندگی می کنند و عموما بی سواد هستند و یا از سطح سواد اندکی برخوردارند. بیشتر از دختران شهرنشین در معرض ازدواج و بارداری زود هنگام قرار دارند. و متاسفانه در صورت عدم اموزش و از بین بردن عوامل زمینه ساز و اصلاح قوانین این چرخه باطل در در جوامع فقیر ادامه خواهد داشت.
پیامدهای اجتماعی کودک مادران در جامعه
امانالله قرایی مقدم جامعه شناس معتقد است دختران نوجوان در دوران تحول و رشد شناختی خود نیازمند فعالیتهای فیزیکی و پرداختن به اموری مانند تحصیل و غیره هستند. آنها هنوز به رشد روانی لازم برای تحمل بار زندگی زناشویی و درگیر شدن به مساله بارداری و تربیت فرزند نرسیدهاند. فشارهای ناشی از این مسائل میتواند تا حدی مادران کم سن را تحت فشار بگذارد که ترک تحصیل کنند و از آرزوهای خود دست بکشند. این موضوع در سطح سواد عمومی نیز تاثیرگذار خواهد بود چرا که اگر در جامعهای بارداری در سن پایین معمول و رایج شود به همان نسبت ترک تحصیل نیز افزایش خواهد یافت و جامعه از لحاظ علمی پس رفت خواهد کرد. حتی اگر بخواهیم به بحث کودک همسری و کودک مادری بیتوجه باشیم، باید در زمینه اینکه چه سنی مناسب فرزنددار شدن است به مساله سطح سواد و تاثیری که بر پیشرفت جامعه میگذارد بیتوجه نباشیم. این آمار که نزدیک به ۱۵۰۰ کودک بین ۱۰ تا ۱۴ سال در یکسال گذشته مادر شدهاند آماری تکاندهنده به نظر میرسد. در واقع از هر لحاظ که بخواهیم به موضوع نگاه کنیم متوجه میشویم که این کودکانی که مادر شدهاند نمیتوانند هیچ تاثیر مثبتی در زندگی فرزندان خود داشته باشند، آنها با فرزندان خود بزرگ میشوند و البته تجربههایی را از سر میگذرانند که شاید تحمل آن خارج از سطح انتظار باشد. والبته برای خیلی از آنها زجرآور خواهد بود. سوال اینجاست که یک مادر ۱۰ ساله چه چیزهایی را آموزش دیده است، چطور میخواهد از فرزند خود مراقبت کند، قرار است چطور و با چه اصولی او را آموزش بدهد؟ مساله به خطر افتادن جان دخترانی که در این سنین باردار میشوند و اغلب هم جان خود را از دست میدهند مسالهای است که باید از لحاظ پزشکی مورد بررسی قرار بگیرد، اما باردار شدن یک دختر در سنین بین ۱۰ تا ۱۴ سال از نظر جامعه شناختی بیشتر به یک فاجعه شبیه است تا اتفاقی خوشایند. از سوی دیگر این اتفاق میتواند آسیبهای روانی بسیاری را به دنبال داشته باشد. در واقع از جمله آسیبهای روانی دوران نوجوانی که زمینه ساز مشکلات بسیار زیادی خواهد شد بارداری در سن پایین و درگیر شدن مسائل مرتبط با بارداری است. در شرایطی که دختران نوجوان هنوز از لحاظ جسمی و به ویژه از نظر رشد شناختی به بلوغ کامل نرسیدهاند، بارداری و تربیت فرزند، آسیبهای زیادی را برای خود مادر و همچنین نوزاد به همراه میآورد. در این شرایط لازم است که مادر در طی ۹ ماه بارداری زیرنظر متخصص و روانشناس باشد تا بتواند زایمان موفقی را تجربه کند و دچار افسردگی پس از زایمان نشود. همچنین بتواند خود را برای تربیت و بزرگ کردن کودک آماده کند. امکاناتی که به جرات میتوانیم بگوییم هیچ یک از دخترانی که در این سنین ازدواج کرده و باردار میشوند در اختیار ندارند. به همین خاطر است که فرزندانی که آنها به دنیا میآورند یا در نتیجه عدم توانایی کافی مادر برای نگهداری از فرزند جان خود را از دست میدهند، یا در شرایطی بزرگ میشوند که هیچ تربیت خاصی برای آنها در نظر گرفته نمیشود. بدون تربیت مشخص وارد جامعه میشوند و در نهایت خود آنها نیز شاید قربانی یکی از همین ندانم کاریهایی باشند که والدینشان دچار آن بودهاند. ازدواج در سنین بسیار پایین، مادر یا پدر شدن در سنین کودکی و بیتوجهی از سوی خانواده که میتواند ریشه بسیاری از رفتارهای نابهنجار در آینده باشد. بسیاری از این کودکان که از مادران کم سن و سال متولد میشوند و البته در خانوادهای بزرگ میشوند که از لحاظ عاطفی، مادی و ... به سامان نیست، نمیتوانند افراد مفیدی برای آینده جامعه باشند، این قضاوت کردن در این باره نیست بلکه نگاه کردن به واقعیتهایی است که امروز هم آن را به خوبی در جامعه خود میتوانیم ببینیم و لمس کنیم. بالا رفتن آمار جرم، افزایش کودکان کار، افزایش تعداد کودکانی که مرتکب بزههای اجتماعی میشوند، پس فقط به دنیا آوردن فرزند و افزایش جمعیت مهم نیست، بلکه تربیت، شرایط رشد مناسب، تحصیل رایگان، درمان و ... همه مسائلی است باید برای هر فرزندی که در این جغرافیا متولد میشود، فراهم کرد.
تبعات تربیتی فرزندان حاصل از کودکان مادران
در ازدواج زود هنگام کودکان باید به این نکته توجه نمود : یک کودک که خود فرایند آموزش وتربیت از طرف والدین را طی ننموده، چطور میتواند والد کودک دیگری باشد، مساله ایی که باید روانشناسان و جامعه شناسان و همچنین سیاستگذاران جامعه باید بیش از پیش به آن توجه نمایند. این اتفاق در حالی رخ میدهد، که در بین اقشار تحصیل کرده به دلایل اقتصادی و اجتماعی با افزایش سن ازدواج و عدم فرزند آوری مواجهایم و در واقع آنها که اصولا باید به فکر ازدواج و فرزند آوری باشند به دلیل معضلاتی که در جامعه وجود دارد، از زیر بار مسوولیت شانه خالی میکنند و در سویی دیگر در جوامعی که با معضلاتی نظیر فقر اقتصادی و خرده فرهنگ های سنتی، قومی و مذهبی مواجه هستند و کودکانی که رشد و تکامل خود را طی ننموده و هیچ آموزشی از زندگی زناشویی و تربیت فرزند نمیدانند، با فشار خانوادهها پای سفره عقد مینشینند و قبل از اینکه ۱۵ ساله شوند، مادر میشوند. آنها کودکانی هستند که مادر میشوند و نوزادانشان جایگزین عروسکهایی میشوند که خانه پدری جا گذاشتهاند.
مصطفی اقلیما، جامعه شناس و پدر روانکاوی ایران معتقد است این وضعیت نشاندهنده عمق فاجعهای است که در جامعه در حال رخ دادن است. اینکه جوانان بسیاری به دلیل شرایط نامطلوب اقتصادی از ازدواج کردن سر باز میزنند، در شهرها و روستاهای کوچک دختر بچهها بدون هیچ دفاعی پای سفره عقد مینشینند و قبل از آنکه بتوانند با شرایط تازه خود کنار بیایند، ناگهان مادر میشوند. مساله اینجاست که فرایند تربیت یک انسان توسط یک کودک دیگر اصلا کار سادهای نیست، چگونه یک کودک که خودش در مراحل کودکی به سر می برد می تواند یک انسان دیگر را برای آینده جامعه پرورش دهد و او را برای زندگی آماده کند، او هیچ درکی از جهان پیرامونش ندارد، چیزی نیاموخته که بخواهد به فرزندش بیاموزد. کودکانی که در کنار چنین مادرانی بزرگ میشوند، از آنجائیکه ازدواج این کودکان از ثبات و پایداری مناسبی برخوردار نیست، کودکان مطلقه و بیوه با معضل مادرانی که سرپرستی کودک خود را نیز به عهده دارد. همراه شده و کودکان در این مرحله تنها چیزی که میآموزند مطیع بودن بیقید و شرط است و این برای آنهایی که عنوان آیندهسازان یک جامعه را یدک میکشند اصلا خوب نیست.
دکتر اقلیما همچنین معتقد است مشکلات اقتصادی در خانوادههای کم درآمد،زمینه ساز بسیاری از این ازدواجهای زود هنگام است. اینکه پدر خانواده دیگر توان پرداخت هزینههای زندگی تمام فرزندانش را ندارد، البته که فرزندان پسر همیشه برای خانواده درآمد زایی میکنند، آنها بیشتر نقش نیروی کار را در خانوادههای روستایی ایفا میکنند و دختران هم به سن ۹ یا ۱۰ سالگی که میرسند، برای کاهش هزینه های زندگی و کسب درامد از طریق دریافت مهریه و شیربها باید ازدواج کنند تا به قول معروف یک نان خور کمتر شود. در بسیاری از موارد در اینگونه ازدواجها که اکثرا هم بین یک دختر با سن پایین و مردی بالای 25 سال رخ میدهد، عایدی مالی هم برای خانواده دختر دارد. که در این شرایط میتواند گرههای زیادی از مشکلات اقتصادی خانواده باز کند. اما مسالهای که به آن توجه نمیشود، شرایط جسمی و روانی این دخترکودکان برای ازدواج است. در اکثر موارد آنها هیچ نقشی در این تصمیمگیری ندارند و در بسیاری از موارد هم اگر مخالفت کنند با رفتارهای ناهنجار خانواده مواجه میشوند.
متاسفانه حکومت برای حل و فصل مشکلات اجتماعی و اقتصادی، راه حل کاهش رشد جمعیت را در ازدواج کودکان در جوامع مختلف که عموما با معضلات اقتصادی و فرهنگی روبرو هستند، می دانند. اما متاسفانه این حقیقت توسط سیاستگذاران در نظر گرفته نمی شد در واقع اگر چنین مشکلاتی در جامعه وجود نداشت، این جوانانی که به سن ازدواج رسیدهاند و از نظر روحی و روانی آمادگی تشکیل خانواده و فرزند آوری را دارند باید به طور ساختاری اقدام به این کار میکردند، نه دختر بچههایی که با زور و تهدید بر سر سفره عقد مینشینند.
هما محرابی، روانشناس نیز معتقد است قبل از هر چیز باید کاری کنیم که جامعه و البته مسوولان ما واژه کودک همسری را بپذیرند و ازدواج را صرفا معطوف به رابطه جنسی و تولید فرزند ندانند و برای جلوگیری از بروز انحرافات اجتماعی برای حل این مشکل اقدام کنند. تا زمانی که مسوولان صرفا با یک روایت شرعی مبنی بر مکلف بودن دخترها در سن ۹ سالگی، معتقدند دختر بچهها بعد از ۹ سالگی میتوانند به خانه بخت بروند ما با این مشکلات مواجه هستیم. مساله اینجاست که این دخترها از نظر روحی و روانی چقدر برای وارد شدن به زندگی زناشویی، ایجاد ارتباط با مردی که همسر آنهاست و از همه مهمتر پذیرش مادر شدن، آماده شدهاند. به جرات میتوان گفت هیچ آمادگی ندارند. خیلی از آنها نه تنها از نظر روحی که از نظر جسمی هم برای این موضوع آماده نیستند.یکی از بارزترین پیامدهای منفی ازدواج در سنین پایین خیانت از طرف هر دو نفر است، چون در بسیاری از موارد زوجها از زندگی زناشوئی خود راضی نیستند یا اینکه بهدلیل عدم تمکین همسر و همچنین نگاه عرفی و شرعی به تعدد زوجات به این کار روی میآورند. از سوی دیگر بنابر آمارهای رسمی بیش از نیمی از ازدواجهایی که در سنین پایین صورت میگیرد محکوم به شکست و در نهایت طلاق است که البته طلاق خود بسترساز بسیاری از مشکلات اجتماعی می باشد.
هما محرابی با اشاره به پیامدهای بارداری در سنین پایین و خطرات آن برای کودک و مادر میگوید: بنابر اظهارنظر پزشک زنان، بارداری در سنین پایین افزایش سقط جنین، بارداریهای سخت، زایمان زودرس یا افزایش تولد نوزادان کم وزن را افزایش میدهد و از اینرو بسیاری از پزشکان ازدواج در سنین پایین را به هیچوجه توصیه نمیکنند.کودک همسری یک پدیده فردی و اجتماعی بوده که در حال تبدیل شدن به معضل اجتماعی است. از سوی دیگر این نوجوانان به دلیل ازدواج در سنین پایین، پس از مدتی در جمع همسالان خود قرار میگیرند و دچار ناامیدی و پشیمانی میشوند که چرا از طریق ازدواج رشد و تکامل اجتماعی خود را متوقف نموده و موقعیتهای زندگی مجردی را از دست دادهاند.
بر اساس نظر روانشناسان حوزه کودک، کودکان فرزندان خود را جایگزین اسباب بازی های دوران کودکی خود نموده و همانطور که با عروسک خود رفتار می کرده، با کودک خود برخورد می کند. در بسیاری ازموارد آنها حتی از بیماریهایی که ممکن است نوزاد به آن مبتلا شود، هیچ آگاهی ندارند، نمیدانند چطور باید نوزاد راتر و خشک کنند و در واقع هیچ چیز از فرزند پروری نمیدانند.
مینو فراهانی، متخصص زنان و زایمان در مورد عوارض بارداری در سنین پائین معتقد است: دخترانی که معمولا زیر ۱۸ سال باردار میشوند، احتمال با مشکلاتی نظیر فشار خون بالا در دوران بارداری، کمخونی و عوارض زایمان و به دنیا آوردن نوزاد زودرس با وزن کم یا نوزادی با بهره هوشی پایین را خواهند داشت.
کودک مادری، افزایش آمار مرگ و میر هنگام زایمان در مادران زیر ۱۵ سال نسبت به دختران ۲۰ ساله افزایش یافته و مرگ و میر هنگام زایمان پنج برابر بیشتر است. پری میرزایی، معاون اجتماعی بهزیستی استان قزوین معتقد است ابتلا به بیماریهای حین بارداری و ۲ برابر شدن آمار مرگ و میر نوزادان زیر یکسال متولد شده از مادران زیر ۱۵ سال در مقایسه با مادران ۲۰ ساله، بسیار شایع است او معتقد است به دلیل عدم وجود مهارتهای اجتماعی در روابط زناشوئی روابط زن و شوهر با معضلات جدی روبرو می گردد و به همین دلیل با افزایش خشونت های خانگی در اثر کنترل کم بر بهزیستی روانشناختی، موجب آسیب دیدگی کودک همسران می گردد. به گفته وی ایجاد امکانات و تسهیلات لازم به منظور بازپروری و بازتوانی روانی، اجتماعی زنان و دختران در معرض آسیب اجتماعی و آسیبدیده اجتماعی، حمایت و نگهداری از دختران و زنان، فراهم کردن زمینههای تحصیل، اشتغال، خودکفایی و استقلال دختران در معرض آسیب و آسیبدیده اجتماعی، شناخت استعدادها و توانمندیهای دختران در معرض آسیب و هدایت آنها به سوی استفاده از این توانمندیها از جمله خدماتی است که به زنان آسیب دیده باید ارایه شود.
کودک همسری، تجاوزی خاموش به کودکان
کودک همسری یکی از معضلات اجتماعی و ناهنجاری جامعه است که به نوعی تضعیف حقوق کودکان محسوب میشود.الهه علیخانی روانشناس بالینی با بیان اینکه مهمترین عامل این پدیده، فقر فرهنگی و اقتصادی است، میافزاید: کودک همسری به نوعی تجاوز خاموش است چون کودک هنوز با مسائل جنسی آشنا نیست و باید به رابطه جنسی بدون آگاهی تن دهد.
این روانشناس بالینی با بیان اینکه هماکنون سن ازدواج در جامعه بالا رفته و ۲۸ تا ۳۲ سالگی از نظر روانشناسان سن مناسب برای ازدواج است، ادامه داد: اگر بخواهیم نهاد خانواده با ثبات و پایدار شود باید از ازدواج زوجهائی که به مرحله بلوغ عاطفی نرسیدهاند، جلوگیری نمود و در عمل دو طرف به مرحلهای برسند که زندگی آنها منجر به طلاق عاطفی نشود. روانشناسان معتقدند ۸ بلوغ فردی شامل بلوغ های جنسی، هیجانی، اجتماعی، فکری و توانمندی، عقلی، اقتصادی و معنوی وجود دارد که لازم است فرد قبل از ازدواج این مراحل را طی نماید. روانشناسان سن بین ۲۰ تا ۳۰ سال را سن پختگی یک فرد معرفی میکنند و البته شرایط خانوادگی و بافت اجتماعی هم در این خصوص بسیار مهم است.
یکی از دلایلی که موافقان ازدواج های زودهنگام معرفی می کنند، موضوغ بلوغ جنسی و رضایت کودک از ازدواج است، این در حالی است که طبق قانون، کودکان قبل از ۱۸ سالگی از انجام برخی موارد منع شده اند و در صورت اقدام مورد پیگرد قانونی قرار می گیرند، بنابراین ازدواج نیز نیز می بایست مشمول این ممنوعیت قرار گرفته، و لازم است ابتدا خانواده و والدین و سپس اولیاء آموزش و پرورش و سپس نهادهای مدنی آموزش های لازم را به کودکان در خصوص لزوم تکامل فرد قبل از ازدواج داده و شرایط را برای رشد و توسعه فرد فراهم نمایند.
علیخانی با بیان اینکه مهمترین مساله در کودک همسری بالا بودن اختلاف سن همسر است، میگوید معمولا ازدواجهای کودک همسری بین کودک با فرد میانسال و کهنسال اتفاق میافتد و بیشتر رابطه آنها پدر و فرزندی است و همراه با تفاهم و گفتوگوی سالم و متقابل نیست. زمانی که فردی با سن بالا خواهان ازدواج با یک کودک ۱۱ تا ۱۵ ساله است، سلامت روانی متقاضی باید مورد تشکیک قرار گیرد، زیرا عموما این نوع افراد دچار انحرافات و اختلالات جنسی هستند.
این کارشناس روانشناسی با بیان اینکه بسیاری از قوانین این حوزه نیازمند بازنگری و اصلاح هستند، میگوید: متاسفانه برای ازدواج و مادر شدن حدودی سنی مشخص نشده است در حالی که برای حضور در انتخابات، افتتاح حساب بانکی و مالکیت اشیا سن ۱۸ سال در نظر گرفته میشود.
ناسازگاری و عدم انسجام حاصل ازدواج در سنین پایین
دکتر غلامرضا علیزاده، جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران معتقد است از نظر مناسبات اجتماعی نیز چون فرد هنوز به درجه ای از بلوغ اجتماعی نرسیده و نیاز به تشکیل خانواده در وی نهادینه نشده وارد یک فرایند زودرس می شود و در این شرایط فرد از زندگی مشترک آزرده خواهد شد، بنابراین ناسازگاری و درگیری با همسرش زیاد شده و در نهایت تمامی این موارد باعث خواهد شد که انسجام و هماهنگی های لازم در آن زندگی ایجاد نشود، این استاد دانشگاه معتقد است که مادر شدن در سن کم، ضمن بروز بیماری های جسمی موجب بروز بیماری های روانشناختی در کودک شده و سلامت جسمی، اجتماعی و روانی وی به خطر می افتد و به همین دلیل قادر به ایفای نقش واقعی خود در قالب همسر نبوده و احساس پشیمانی می کند.
وی در مورد مناطقی که در آن ازدواج دختران در سنین کم و به تبع آن مادر شدن دختران کم سن و سال رخ می دهد، گفت: معمولا در چند لایه اجتماعی این نوع ازدواج ها بیشتر انجام می شود برخی افرادی که درآمد کمی داشته و از نظر اقتصادی با مشکلاتی مواجه هستند که در این گونه خانواده ها دختران خود را زودتر از حد معمول به خانه بخت می فرستند و همچنین در برخی لایه های دیگر نیز که ممکن است فقر نباشد اما بر اساس خرده فرهنگ ها، دختر زود ازدواج می کند و در مجموع خانواده های تهی دست یا بد سرپرست، دختران خود را زودتر شوهر می دهند.
در گزارشی که از مجله ایران امروز در سال ۱۳۸۵ بدست آمده است تعداد «مادران کودک» ۶.۵ برابر بیشتر از «پدران کودک» است و این امار گویای این امر است که عمدتا حدود ۸۵ درصد از دختران در سنین ۱۰ - ۱۸ سالگی با مردانی ازدواج کرده اند که در سنین بالای ۱۸ سال قرار دارند و فقط 15درصد از این قشر با همسن و سال یا همنسل خود ازدواج کردهاند.
به گفته یک پژوهشگر فعال حوزه کودکان و با استناد به پیماننامه جهانی حقوق کودک که افراد زیر ۱۸ سال را کودک دانسته، بر اساس آمارهای رسمی تا سال ۱۳۸۵، حدود هفت درصد از جمعیت ۱۰ تا ۱۸ ساله کشور «ازدواج» کردهاند و حدود ۷۵۰ هزار نفر از این ۸۴۸ هزار نفر دختر و مابقی پسر بودهاند. ۲۵ هزار نفر از این تعداد نیز در سنین کمتر از ۱۸ سال طلاق گرفته و حدود ۱۲ هزار نفر نیز همسران خود را از دست دادهاند.
طبق قانون کشور(ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی) حداقل سن قانونی برای ازدواج دختران ۱۳ سال و برای پسران ۱۵ سال می باشد، البته در تبصره ای در قانون مزبور اجازه ازدواج دختران کمتر از ۱۳ سال را در صورت رضایت والدین و رشد جسمانی دختر به تائید پزشک قانونی و حکم قاضی داده شده است. بنابراین در قانون یاد شده راهی برای ازدواج زودرس دختران حتی کمتر از ۱۳ سال با دریافت حکم رشد داده شده است.
امروزه با پدیده دیگری نیز روبرو هستیم و آن هم قاچاق کودکان در قالب ازدواج است که گریبانگیر خانوادههای فقیر شده است. برای مثال ۷۲ درصد از زنان شوهر داری که اقدام به ترک خانه (فرار از خانه) کرده و در اورژانسهای اجتماعی بهزیستی استان تهران در سالهای ۸۱ و ۸۲ پذیرش شده بودند بین ۱۱ تا ۱۷ سال داشتند. دکتر مجید ابهری، متخصص آسیبشناس درباره علت و آسیبهای این نوع ازدواجها میگوید: «ازدواج به عنوان یک پدیده فرخنده نقطه عطف بلوغ است. متاسفانه هنوز بسیاری از افراد در جامعه ما بلوغ جسمی را تنها ملاک ازدواج قلمداد کرده و توجهی به بلوغ روانی، فکری و اجتماعی ندارند. یعنی اصولا برایشان مهم نیست که فرد توانایی ازدواج را دارد یا نه. با کمال تاسف در مناطق عشایری مثل خوزستان و هرمزگان ازدواجهای زودرس هنوز رقم قابل ملاحظه ای دارد. معمولا در مناطق یاد شده اینگونه ازدواجها به دلیل شرایط آب و هوایی به همراه بلوغ جسمی اتفاق میافتد. حتی در مورد بلوغ جسمی نیز برخی خانوادههای عشایر اعتقاد دارند دختر باید در خانواده شوهر به بلوغ برسد. این عادتها و پندارهای غلط باعث میشود دختری خردسال به عقد یک مرد بزرگسال در بیاید. گاهی بزرگان قبیلهها برای پایان دادن به دعواهای بین قبیلهای و عشیرهای و پیشگیری از نزاعهای بعدی این کار را که به آن «خون بس» میگویند انجام میدهند.
این استاد دانشگاه شهید بهشتی درباره راهکارهای جلوگیری از این معضل اجتماعی که «گذشته از مشکلات جسمی و ناراحتیهایی که در روابط زناشویی به وجود میآید، مشکلات روحی عدیدهای برای این کودکان پیش میآورد که منجر به خودکشی و فرار از خانه میشود و در بهترین حالت آن باعث میشود آن دختر زندگیاش را در افسردگی ادامه دهد، می گوید. دخالت نهاد های فرهنگی، قضائی و مدنی ضروری است. بعضی از این خانوادهها پرجمعیت هستند و در برخی مناطق مانند هرمزگان گاهی تعداد فرزندان آنها به بیش از 14 فرزند می رسد و بعضا با تعدد زوجات از این تعداد نیز فراتر می رود. و خانواده برای رها شدن از هزینه تامین معیشت و غذای فرزندان خانواده خود این کار را انجام میدهند. شناسایی خانوادههای پرجمعیت و حتی اعمال پیشگیریهای اجباری برای جلوگیری از این امر میتواند راهکار دیگری برای جلوگیری از این حوادث تلخ باشد. متاسفانه این ازدواجها به ثبت قانونی نیز نمیرسد و فقط توسط روحانی محل صیغه عقد جاری میشود. در بیشتر موارد این صیغه ادامه یافته و زن با کوچکترین اعتراض از خانه اخراج میشود. بالا بردن سطح آگاهی و اطلاعرسانی از طریق رسانههای عمومی، تعریف پروژههای آموزشی در عشایر جنوب و مناطق یاد شده و استمداد از روحانیون محل برای دخالت در اینگونه موارد میتواند به عنوان یک راه حل کوتاه مدت مطرح گردد. چرا که روحانیون اهل سنت در مناطق سنینشین دارای جایگاه ویژهای هستند و میتوانند با آگاهیسازی مردم از اینگونه اعمال جلوگیریکنند.
دولت با همکاری نهادی مدنی باید در یک برنامه گسترده علمی از طریق کمیته امداد، بهزیستی، نیروی انتظامی و قوه قضائیه و نهادهای مدنی داوطلب با آگاهسازی روسا و ریش سفیدان قبایل اقدام به اطلاعرسانی نموده و اجازه ندهند اینگونه فجایع و ازدواجها اتفاق بیفتد و تکرار شود.
نقش ها و مسئولیت های مهم مادران
در این قسمت نگاهی گذار به نقش ها و مسئولیت های مهم مادران داریم که در رشد کودک تاثیر گذار می باشند .و سوال اینجاست آیا کودکی که هنوز بزرگ نشده و کودکی را تجربه نکرده می تواند فزرندی را تربیت کند؟
۱- قوی ترین پیوند احساسی با کودک
مادر اولین کسی است که فرزند خود را می شناسد و با او ارتباط برقرار می کند. حتی پس از تولد، مادر اولین مراقب فرزند خود است، نحوه تعامل مادر با کودک در ماه ها و سال های اولیه تأثیر عمیقی بر کودک می گذارد که در سالهای بعد در موقعیت اجتماعی و عاطفی کودک منعکس خواهد شد.
۲- ایجاد محیط مناسب برای رشد مناسب
مادران مسئول محیطی هستند که کودک از همان ابتدا در آن پرورش می یابد . دادن فضای مناسب برای حرکت ، خلاقیت و بازی ، محیط مناسبی را برای رشد کودک فراهم می کند. یک مادر بیش از دیگران فرزند خود را می شناسد. بنابراین ، رشد رفتاری کودک را از نزدیک مشاهده می کند . مشاهده کودک و گوش دادن به صدای او به مادر کمک میکند که درک نماید در درون کودک او چه می گذرد و او را در به دست آوردن بهترین رفتار کمک می نماید.
۳- ایجاد اعتماد و امنیت
مادران می توانند به کودکان بیاموزند که چگونه اعتماد کنند و قابل اعتماد باشند. هنگامی که این مسئله توسط کودک درک شود، او اعتماد به نفس و امنیت عاطفی خواهد داشت. وقتی فرزندانتان به مادران حتیاج دارند مادر باید در کنار آنها باشد و به آنها کمک کند تا وضعیت آنها بهتر شود. عشق و پشتیبانی بی قید و شرط مادر به فرزندان کمک می کند تا شخصیت خود را بهبود بخشند.
۴- پیوند خانوادگی
پیوند خانوادگی ارتباط محکمی بین اعضای خانواده است. این کلمه ای است که وقایع ، روابط یا همه موارد دیگر مربوط به خانواده را توصیف می کند. هنگامی که مادر در مورد یک پیوند خانوادگی صحبت می کند ، در مورد نوع ارتباط صمیمانه ای صحبت می نماید که فقط اعضای خانواده می توانند به اشتراک بگذارند.
یک مادر به کودک کمک می کند تا از اهمیت خانواده آگاه شود زیرا مادر استخوان اصلی یک خانواده است و همه را در کنار هم نگه می دارد.
۵- اثر مهر مادر بر رشد کودک
اگر مادر در کارهای روزمره کودک خود مهربان ، دوست داشتنی و مراقب باشد ، به طور خودکار به او می آموزد که وقتی بزرگ شود همان رفتار را داشته باشد . رفتار مادر نسبت به فرزندان نه تنها در کودکی بلکه بعد از بزرگ شدن او نیز تأثیر پایداری در رشد او دارد.
۶- متفکر و حساس بودن مادر
مادر وقتی طرز تفکر کودک خود را به درستی درک کرده و به آن پاسخ دهد ، کودک به عنوان یک فرد متفکر رشد می کند. او همچنین می تواند دیدگاه اشخاص دیگر را نیز درک کند. این موضوع در حفظ روابط او با دیگران بسیار مفید خواهد بود.
۷- نگرش مثبت
از آنجا که مادری کاری مهربانانه است و امور را به روشی مثبت اداره می کند ، به کودک می آموزد که مهم نیست زندگی چقدر سخت باشد ، همواره می توان به روش بهتری زندگی کرد. مادر می تواند مشکلات را با فرزندان خود در میان بگذارد و توضیح دهد که چگونه می خواهد این مشکلات را حل کنید.
۸- نقش روتین و نظم در زندگی
نظم و انضباط یکی از مهمترین ویژگیهای شخصیتی در زندگی همه افراد است. نظم به مجموعه قوانین و مقرراتی گفته می شود که هنگام انجام هر کار یا فعالیتی باید رعایت شود. منظم بودن روشی صادقانه ، سخت کوشانه ، با انگیزه و مشوقانه در هنگام انجام هر کاری است.
از آنجا که مادر در روزهای ابتدایی به کودک کمک می کند تا به یک الگوی منظم عادت نماید و آن را حفظ کند ، این کار پیامی را به فرزندان منتقل می کند که با رعایت یک روال می توان همه چیز را به راحتی مدیریت کرد.
۹- رشد کودک و سخت کوشی
کودک یاد می گیرد که مانند مادرش سخت کوش و فعال باشد . مادر در طول زندگی فرزندان همواره آنها را در بهبود شخصیت حمایت و کمک می کند. نقش مادر به شدت بر رشد کودک تأثیر می گذارد.
در بسیاری موارد، کودک مادری و سپردن مسئولیت نوزاد به مادرانی کم سن و سال میتواند مصداقی برای کودک آزاری و همچنین آسیبها و مشکلات اجتماعی، جسمی و فرهنگی بعدی برای هر دوی مادر و فرزندش شود.
انتظار میرود پدران و مادران و همچنین افکار عمومی و مردم با حساسیت بیشتری نسبت به ازدواج فرزندان خویش و بلوغ جسمی و عقلی آنان عمل نموده و موارد موجود -هرچند اندک- کودک همسری و کودک مادری را به حداقل رسانده و بگذارند کودکانشان تا بلوغ کامل، از دنیای کودکانه و نوجوانی خویش لذت ببرند.
در این فرهنگ سازی، سهم رسانهها، اساتید دانشگاه، آموزگاران، پزشکان و کادر بهداشتی، مشاوران، فعالان اجتماعی و فرهنگی، روحانیون و رهبران فکری در این بین البته بیش از سایرین است.
فراموش نکنیم قضاوت و نظارت و کنترل اجتماعی جامعه، قویتر از هر قانون و بخشنامهای است. بگذاریم فرزندانمان کودکی کنند!
شیوا حریرفروش
میترا مدرسی
منابع:
۱- تعادل نیاز اقتصاد امروز
۲- خبرآنلاین
۳- جی پلاس جماران نیوز
۴- زندگی برتر اکسین
۵- خبرگزاری کار ایران