وزیر صنایع سنگین در دولت مهندس موسوی، رئیس کمیته صنعتی کمیسیون پشتیبانی صنعتی و مهندسی جنگ در دولت و معاون لجستیک ستاد فرماندهی کل قوا در سال پایانی جنگ بوده است. با او درباره اتهامات برخی از نظامیان و سیاسیون علیه دولت دفاع مقدس در پشتیبانی از جنگ سخن گفتیم. نبوی برنامههای پشتیبانی مهندسی، صنعتی و اقتصادی دولت را از جنگ توضیح میدهد و حرفهای جدی درباره چرایی پذیرش آتشبس دارد. وی به عنوان عضو ستاد فرماندهی کل قوا در سال آخر جنگ، از اعتراض به انتقال اکثریت قریب به اتفاق نیروها از جبهه جنوب به جبهه شمال و اصرار به مرحوم هاشمی برای بازگشت نیروها به جنوب و پیشگیری از سقوط خوزستان سخن میگوید.
بخشهایی از این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
* پشتیبانی دولت از جنگ چند وجه داشت: دولت باید بودجه ریالی و ارزی جنگ را تامین میکرد، همچنین دولت باید وضع زندگی مردم را به گونهای سامان میداد که پشت جبهه، محکم و استوار باشد. اگر دولت همه کارها را در تامین نیازهای جبهه انجام میداد، اما در پشت جبهه برای نمونه، حقوق کارگران را تامین نمیکرد و هر روز در شهرها شورش به پا میشد یا زندگی و ارزاق مردم را تامین نمیکرد و مردم گرسنگی میکشیدند؛ آیا چنین پشت جبههای توانایی حمایت از جبههها را مییافت؟ آیا این ربطی به پشتیبانی جنگ نداشت؟ حتما که داشت! چون میدانید که جنگ ما عمدتا با نیروهای داوطلب اداره میشد و همین مردم بودند که در هر عملیاتی با تبلیغات و اطلاعاتی که داده میشد، داوطلبانه به جبهه میرفتند. در این شرایط اگر مردم در پشت جبهه گرسنه و بیکار بودند، نه تنها این دعوت را لبیک نمیگفتند، بلکه ممکن بود مشکلاتی در داخل کشور ایجاد شود که شما مجبور شوید نیروهای مسلح را به جای اینکه به جبهه جنگ بفرستید، برای حفظ امنیت به داخل کشور بیاورید.
* اگر جنگ را به دو دوره تقسیم کنیم: نخست از شهریور ۵۹ تا ۶۴، در این دوره نیروهای مسلح ما نه به لحاظ ریالی مشکلی داشتند و نه به لحاظ ارزی، چون کشور هم به لحاظ ریالی و ارزی مشکلی نداشت و حتی وضع اقتصادی کشور و شاخصهای اقتصاد کلان در این سالها از بهترین شرایط بعد از انقلاب محسوب میشود. در این دوره هم ریال و هم ارز مورد نیاز نیروهای مسلح هر چقدر که لازم بوده تامین شد.
* به جز چند کشور معدود مثل لیبی - آن هم بسیار محدود - از ابتدای جنگ تقریبا هیچ کشوری به ما اسلحه و مهمات نمیفروخت و فکر نمیکنم به جز جریان مکفارلین که تعدادی موشک تاو و تجهیزات دیگری در اختیار ما گذاشته شد، ما واردات سلاح و مهمات قابل توجهی داشتیم؛ بنابراین به فرض که ما ارز هم داشتیم امکان تامین نیازهای اصلی جنگ از طریق واردات وجود نداشت. به همین دلیل واردات ما مربوط به اقلامی در جنگ بود که اسلحه محسوب نمیشدند مانند خودروی تویوتا لندکروزر و یا ماشینآلات راهسازی و نظیر آن. این روند تا سال ۶۴ ادامه داشت و من حاضرم هر کسی از نیروهای مسلح و غیر نیروهای مسلح مدعی باشد تا سال ۶۴ دولت در حمایت ارزی و ریالی از جنگ کم گذاشته است همینجا مناظرهای بگذاریم و با آنها مناظره کنیم.
* دو سه بار تلاشهایی در این زمینه شد اما تا جایی که میدانم موفقیت چندانی به دست نیامد. در مواردی هم پول برای کسب اسلحه داده شد و باز نتیجهای به دست نیامد به طوری که بنده به عنوان وزیر صنایع سنگین برای پاسخ به سوالات نمایندگان در این زمینه به مجلس رفتم و توضیحات لازم را دادم و اینکه دولت در این مسئله اساسا نقشی نداشته است و کسی هم با ما هماهنگ نکرده بود و اساسا موضوع در اختیار ما هم نبود. ضمن اینکه از روشهایی مثل بازار سیاه و قاچاقچیان اسلحه نمیتوان برای یک جنگ هشتساله که هر ساعت هزاران گلوله در آن شلیک میشود تجهیزات تامین کرد.
* دومین مرحله از سال ۶۵ تا ۶۷ بود؛ یعنی سه سال آخر جنگ. از اواخر ۶۴قیمت جهانی نفت سقوط کرد و از ۳۴ دلار در هر بشکه به زیر ۱۰ دلار و حتی ۵دلار رسید.
* از همان اواخر ۶۴ یا اوایل ۶۵، ظاهرا بعد از تحویل هواپیماهای جدید میراژ به عراق، بمباران و موشکباران شدید تاسیسات و خطوط لوله نفتی و کشتیهای حامل نفت ایران در خلیج فارس شروع شد. اینها سبب شد که صادرات نفت ما که حدود ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار بشکه در روز بود، به زیر یک میلیون بشکه در روز تقلیل یابد؛ یعنی هم قیمت یکچهارم شد و هم مقدار صادرات به حدود ۳۵ تا ۴۰درصد گذشته رسید و به این ترتیب در سه سال پایانی جنگ با اندکی افتوخیز، کاهش درآمد ارزی ادامه داشت و درآمد نفت ما که در سالهای ۶۰، ۶۱ و ۶۲حدود ۲۰ میلیارد دلار بود، در سال ۶۴ سیری نزولی را طی کرد و به ۱۳ تا ۱۴میلیارد و در سالهای بعدی به ۷ میلیارد دلار رسید. با این درآمد حتی اگر جنگ هم نبود اساسا امکان اداره کشور وجود نداشت. بالاخره کشور یک نیاز وارداتی حداقلی داشت که باید تامین میشد که البته طبعا با آن شرایط تحقق نمییافت.
* در این شرایط، در دولت آقای مهندس موسوی از این ۷ میلیارد دلار [درآمد نفتی] حدود سه میلیارد دلار مستقیم به نیروهای مسلح اختصاص مییافت. این تخصیص زیر نظر شورای عالی پشتیبانی جنگ انجام میگرفت که رئیسجمهور وقت، رئیس آن بود؛ طبق حکمی که امام داده بود، آن شورا اختیار قانونگذاری داشت و همه فرماندهان جنگ در این شورا حضور مییافتند؛ نیازهایشان را مطرح میکردند و وقتی این شورا تصمیم میگرفت، حکم مصوبه مجلس را داشت. سه میلیارد دلار به این ترتیب در اختیار جنگ گذاشته شد و هیچ کس هم ادعا نکرده که این سه میلیارد دلار تخصیص نیافته است. سه میلیارد دلار دیگر صرف خرید کالاهای اساسی و ضروری میشد که به صورت سهمیهبندیشده با تصویب ستاد بسیج اقتصادی در اختیار مردم قرار میگرفت و کالاهای ضروری مورد نیاز مردم که بعضا سهمیهبندی نبود مثل گندم و نان که هم سوبسید میگرفتند و هم بایستی به وفور در کشور وجود داشت.
* از کل درآمد ارزی، یک میلیارد دلار برای کل کشور باقی میماند. این در حالی بود که کشتیرانی و هواپیمایی ما برای لنگر انداختن در بنادر خارجی و نشستوبرخاست در فرودگاههای خارجی شاید حدود همین اندازه هزینه میکرد.
* وزارت صنایع سنگین تا سال ۶۲ و ۶۳ سالانه حدود دو میلیارد دلار سهمیه ارزی داشت که در سالهای آخر جنگ به ۷۰ میلیون دلار رسیده بود. به هر حال در چنین شرایطی طرحهای عمرانی و توسعهای کشور امکان تامین منابع نداشتند.
* وقتی درآمد ارزی ما کم میشد، درآمد ریالی هم به تبع آن کم میشد؛ چون اینگونه نیست که ما فقط از طریق مالیات بودجه ریالیمان را به دست آوریم. ریال ما از طریق نفت، مالیات و غیره تامین میشد و به علاوه بخشی از مالیات هم در گرو نفت بود؛ چون اگر نفت فروخته نمیشد، دلار نمیآمد، خطوط تولیدی هم در آن صورت تعطیل میشد، واحدهای صنعتی تعطیلشده نیز در شرایط بحرانی امکان پرداخت مالیات نداشتند.
* یکسوم بودجه عمومی ریالی دولت در اختیار نیروهای مسلح بود، یکسوم آموزشوپرورش و یکسوم بهداشت و درمان. مقادیر بسیار کم باقیمانده هم به کارهای جزئی اختصاص مییافت. در این شرایط کدام آدم منصفی میگوید مثلا ما باید بودجه بهداشت و درمان را قطع میکردیم و در اختیار نیروهای مسلح میگذاشتیم. بهداشت و درمان هم به نوعی خودش پشت جبهه بود. آیا آموزشوپرورش کشور را میشد تعطیل کرد؟
* بودجه ما حدود ۴۰۰ میلیارد تومان بود و نباید آن را با الان که ۳۰۰ هزار میلیارد تومان است مقایسه کنید. ۵۰ درصد این بودجه ۴۰۰ میلیارد تومانی، کسر بودجه بود؛ یعنی ۲۰۰ میلیارد تومان کسر بودجه داشتیم. در چنین شرایطی چگونه میتوان گفت که دولت از جنگ حمایت نکرده است.
* کمیسیون پشتیبانی صنعتی و مهندسی جنگ در دولت تشکیل شد. رئیس این کمیسیون سرلشکر فیروزآبادی بود که بعدها جانشین آقای مهندس موسوی در ستاد فرماندهی کل قوا و پس از دولت مهندس موسوی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح شد. اتفاقا تشکیل این کمیسیون همزمان با کاهش قیمت جهانی نفت و به تبع آن کاهش درآمد دلاری کشور بود. کمیسیون دو کمیته داشت، یکی کمیته مهندسی و دیگری کمیته صنعتی. این کمیسیون فکر میکنم سالهای ۶۴ و ۶۵تشکیل شد که ذخیرههای مهمات و تسلیحات ما هم رو به کاهش گذاشته بود. بر این اساس مثلا جهاد سازندگی، وزارت راه و وزارت مسکن مسئولیت کارهای مهندسی جنگ را عهدهدار شدند.
* نه تنها به لحاظ نیرو، بلکه تمام تجهیزات و ماشینهای راهسازی کشور در اختیار جبهه و جنگ بود. البته این اتفاق در مواقع انجام عملیات رخ میداد و پس از عملیات اگر چیزی باقی مانده بود، به داخل کشور بازمیگشت. جهاد سازندگی آن زمان وزارتخانه مستقلی (مستقل از نیروهای مسلح) بود و «سنگرسازان بیسنگر» تعبیری بود که در مورد آنها به کار میرفت. اکثر این نوع کارهای جنگ را جهاد انجام میداد. بخش عمده نیروی جهاد در خدمت جنگ بود. جهاد جزو دولت بود یا نبود؟ بودجهاش از بودجه دولت تامین میشد یا خیر؟
* وزارت راه و ترابری و تمام تجهیزات مهندسی و حملونقل کشور در خدمت جنگ درمیآمد. ما بعد از فتح خرمشهر سالی یک عملیات بزرگ داشتیم؛ همه امکانات در هر عملیاتی در اختیار نیروهای مسلح قرار میگرفت؛ قبل از تشکیل کمیسیون هم اینگونه بود، اما بعد از تشکیل کمیسیون را میتوان از سرلشکر فیروزآبادی پرسید.
* من مسئول کمیته صنعتی کمیسیون بودم. در این کمیته ما آنچه کارخانههای داخلی توان تولید برای جبهه و جنگ داشتند را سازماندهی میکردیم. در این مقطع مهمات نیروهای مسلح رو به اتمام بود؛ به طوری که گلوله توپ و خمپاره در جبهه در یک مقطع جیرهبندی بود و به اندازهای شلیک میکردند که بگویند ما داریم.