قُرا، اولین گروهی از اعراب بودند که در جنگهای صدر اسلام علیه ساسانیان وارد کارزار شده بودند و آنها، زمینهای حاصلخیز ناحیه سواد کوفه، که رها شده بود، را اشغال کردهبودند. اما این گروههای روستانشین را بعضی از تاریخنگاران متاخر اسلامی، «قاریان قرآن» خواندند؛ و این معنا، با گذشت زمان، معنای متداول و پذیرفته شده واژه «قُرا» گشت. لفظ قُرا (مفرد: قاری) در تاریخنگاری عربی، نخستین بار به گروهی از عراقیهایی اطلاق گشت که علیه عثمان شوریده بودند و پس از آن علیه علی (ع) شوریدند که در نتیجه آن، علی (ع) حکمیت را پذیرفت. در اروپا، قُرا به معنی «قاریان قرآن» متداول گشت.
برونو، اولین مورخ اروپایی بود که سعی کرد تا نقش قُرا را به صورت گروه مستقلی از درون گروه ناهمگن خوارج ایفا کند؛ که بخشی از ایده برونو توسط ولهاوزن رد گشت.

در زمان خلافت عثمان
گروه قُرا، جنگجویان آغازینی از قبایل کوچک بودند که سیاستهای عثمان آزرده گشته بودند و حس میکردند که با سیاستهای قدرتمندسازی رئیسهای قبایل سنتی، امتیازات آنها در خطر قرار گرفته است.با سیاستهای تبعیضآمیز عثمان، زمینهای سواد، از چنگ آنها در آمد. این گروه، نخستین گروهی بود که علیه خلافت عثمان شورید و در جریان قتل عثمان، رهبری معترضین، به دست این گروه بود.
در زمان خلافت امام علی(ع)
امام وارد بصره شد و پولهای بیتالمال را به طور مساوی میان طرفدارانش تقسیم کرد. این عمل او، نشانگر عدالت و برابریطلبی مسلمین بود؛ مسلمانانی که در آغاز اسلام، برای آن جهاد کردند و مسلمانانی که بعدها در جنگهای آن شرکت جستند. او عبدالله بن عباس را به عنوان فرماندار بصره منصوب کرد تاکوفه را علیه معاویه، یارگیری کند. او در کسب ائتلاف گسترده موفق بود؛ چنانکه دو گروه قُرا و قبایل سنتی را به گروه خودش ملحق کرد. گروه قُرا، ایشان را آخرین امیدشان برای بازپسگیری قدرتشان میدیدند و گروههای سنتی، که به خاطر سیاستِ برابرخواهانه حضرت در تقسیم غنائم، به گروه او پیوسته بودند. از میان این گروهها، میتوان به عمار بن یاسر (مهاجر)، قیس بن سعد بن عباده (انصار)، مالک اشتر نخعی (گروه قُرا) و اشعث بن قیس کندی (از رهبران سابق اهل رده که بعدها در زمره رهبران قبایل کوفی درآمد) اشاره کرد.
در زمان آتشبس در جنگ صفین، بیشتر افراد سپاه به حَکَمیت تن دادند؛ نماینده سوریها (از شام)، عمر بن عاص بود. در حالی که نماینده عراقیها (سپاه امام علی) هنوز مشخص نبود. در سپاه ایشان، دو دستگی پیش آمد. اشعر بن قیس و قُرا، از حکم او سرباز زدند و با رد مالک اشتر و عبدالله بن عباس، بر روی ابوموسی اشعری پافشاری کردند. ابوموسی اشعری، مخالف امام بود، چرا که از مدتها قبلتر، مردم را از همراهی ایشان بازداشته بود. ابوموسی اشعری مورد علاقه قرا بود، چرا که او بر سیاست مسامحهاش پافشاری کرده بود، در حالی که اشعث بن قیص امید داشت تا با کش دادن مذاکرات بین علی(ع) و معاویه، او بتواند قدرت سابق خود را بدست آورد. در نهایت، ابوموسی اشعری به عنوان نماینده پذیرفته شد.