شاهنامه را میتوان بهعنوان دایرةالمعارف فرهنگ پهلوانی معرفی کرد. پهلوانان آزادمرد و غیوری که در میان صفحات شاهنامه جای خوش کردهاند که در اخلاق و عمل بیبدیل بودند. پهلوانانی همچون: سهراب، سیاوش، قارن، گودرز و طوس و رستم ...
یل یا همان پهلوان در فرهنگ ما نماد دلیری، مردانگی، سلحشوری و اخلاق است. از سالیان دور تا به امروز، بارهاوبارها در ادبیات، اشعار و سینما، ورزش شاهد نمایش آن بودهایم. قدمت فرهنگ پهلوانی را میتوان از ایران باستان دنبال کرد، آنجایی که پهلوانان نیرومند در برابر اهریمنها مقاومت میکردند و به جنگ با آنها میرفتند تا امروز و امثال غلامرضا تختیها ...
در تعریف پهلوانی؛پهلوان کسی است علاوه در پرورش جسم در پرورش روح نیز خبره باشد. ورزشکار بودن و قهرمان بودن، به معنای پهلوانی نیست. بلکه پهلوانی به معنای اراده و عزم است و یک پهلوان، علاوه بر تربیت جسم، روح خود را هم پرورش میدهد.
در فرهنگ ما ریشه آئین پهلوانی به زمان اشکانیان بازمیگردد و در آن بیش از قدرت و جنگاوری یک مبارز خصوصیات مثبت اخلاقی ملاک سنجش پهلوانی بود. و یک پهلوان لزوماً همیشه برنده نبرد نیست. به طور مثال پوریای ولی که بهعنوان یک الگوی پهلوانی در فرهنگ ما از دیرباز شناخته میشود؛ در یک مبارزه از حریفی تازهکار به انتخاب خود شکست میخورد چون شب پیش از مبارزه صحبتهای مادر او را شنیده است.
در فرهنگ ایران چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام، آیین پهلوانی همواره نقش مهمی داشته و ما ایرانیها از دیرباز تا کنون همیشه دوستدار پهلوانان خود بودهایم و علت ریشهدار بودن این موضوع در فرهنگ ما، پیوستگی عمیق این موضوع با ادیان و اسطورهها دانست و از نام آنان در تاریخ خود به نیکی یاد میکنیم، چرا که آنها همیشه حامی سرزمین و مردمان خود بودند و از هیچ تلاشی برای پیروزی خیر دست نمیکشیدند.
منابع: لستسکند،خبرگزاری ایرنا