او را میتوان سردمدار ترانهسرایی مدرن امروزی لقب داد. چرا که او پیش از آنکه ترانهسرا باشد، شاعر بود و از دانش شعری و ذوق هنری بهرههای کافی داشت. غزل را میشناخت و به همین دلیل از او با عنوان سعدی زمانه یاد شده است.
اگر بخواهیم یک مثلث هنری موفق در تلفیق شعر و موسیقی و آواز را نام ببریم بیتردید، نام روحالله خالقی، رهی معیری و غلامحسین بنان، بر تارک این انتخاب مینشیند. غزلهایی که او سروده عمدتاً عاشقانه و جانسوزند و بخشی از آن را باید محصول عشق شورمندانه او به "مریم فیروز دانست که بیتأثیر در برآمدن چنین غزلها و ترانههای نابی نبوده است.
رهی معیری از تمامی ترانهسرایان نسل بعد از خود باسابقهتر است و همین سابقه به او فضل تقدمی بخشید که در هر دو حوزه ترانه سرایی و غزلسرایی طبعآزمایی کند و وجهه و اعتباری به ترانه و شعر بخشد.
در کارنامه کاری رهی معیری همکاری با آهنگسازان و خوانندگان متعددی آمده است، شروع به کار ترانه سرایی او به سالهای دهه اول قرن حاضر بازمیگردد. معیری در گفتوگویی که از او موجود است، شروع ترانه سرایی خود را سال ۱۳۱۱ عنوان میکند که برای کنسرتی که حسین یاحقی داشت دو ترانه یکی در سهگاه با نام "بر غم" و دیگری در دشتی با عنوان"لولی مست" سرود. اما شهرت اصلی او به ترانه سرایی با ساخت ترانه "شد خزان" روی ملودیای از حسین بدیع زاده در دستگاه همایون بازمیگردد. او ترانههای نوای نی، من از روز ازل دیوانه بودم، لولی مست،شب جدایی،کاروان، به کنارم بنشین، آهنگ آذربایجان و خزان عشق را در زمره موفقترین ترانههای خود نام میبرد، اما از ترانه "کاروان" بهعنوان بهترین کار خود یاد میکند.
پس از درگذشت رهی که پنج دهه از آن میگذرد؛ نهتنها ترانههایی که او در زمان حیاتش ساخت بلکه دیگر اشعار و ترانههای او نیز همچنان با اقبال آهنگسازان و خوانندگان روبروست و بارهاوبارها روی آنها ملودی و آهنگ ساخته میشود.
منابع: خبرگزاری مهر، نمناک