حضرت سلیمان که حکومت بزرگ و وصفناپذیر او در سراسر تاریخ زبان زد میباشد دارای زندگی جالب و پررمزورازی است.که یکی از این داستانها؛ ملاقاتش با بلقیس پادشاه یمن است. بلقیس که به ملکه سبا نیز مشهور می باشد؛ در آن زمان دارای تشکیلاتی بزرگ و قدرتی فراوان بود و بر مردم خود حکمرانی میکرد. اما او و مردم تحت امرش یکتاپرست نبودهاند و خورشید را میپرستیدند.
داستان حضرت سلیمان و بلقیس از آنجا شروع میشود که تمام سپاهیان حضرت سلیمان علیهالسلام جمع شده در این میان حضرت سلیمان پیامبر متوجه غیبت یکی از پرندگان به نام هدهد میشود. هدهد باخبر مهمی نزد حضرت سلیمان میآید که سرآغاز این قصه در تاریخ شود. گزارش او ازاینقرار است که زنی در سرزمینی حکمرانی میکند که او و مردمش بهجای خداوند یکتا خورشید را میپرستند ... و در ادامه ی ماجرا ما شاهد نامه ای از حضرت سلیمان که با بسمالله الرحمن الرحیم آغاز شده به ملکه صبا و آوردن تخت پادشاهی او به چشم برهم زدنی نزد خویش می باشیم که باعث می شود ملکه سبا با آنهمه دبدبه و کبکه اش مقهور قدرت فراوان این پیامبر بزرگ شود و یکتاپرست گردد.
در اتیوپی افسانهای وجود دارد که امپراتورهای آن از نژاد ملکه سبا و پادشاه یهود یعنی سلیماناند. در این داستان نقل میشود: اکسام که زمانی شهری باشکوه در مرکز فلات اتیوپی بوده، قبلاً سبا نامیده میشد. گفته میشود ملکه اکسام که ماکدا نام داشت، شاه سلیمان را در بیتالمقدس ملاقات میکند و بعدها پسرشان به نام منیلیک اولین امپراتوری اتیوپی میشود. اما شهر اکسام در زمان حضرت سلیمان، احتمالا آنقدر وسیع نبود تا حاکمی ثروتمند و پرقدرت مانند ملکهای که داستان میگوید، داشته باشد؛ بنابراین ملکهای مانند سبا فقط میتواند فقط در قسمت جنوبی شبهجزیره عربستان وجود داشته باشد.
ملکه سبا تنها پادشاه زنیست که قرآن از او یاد کرده است و نام او در کتب مقدس یهودیان و مسیحیان نیز وجود دارد.
منبع: مقاله بلقیس در دانشنامه جهان اسلام