در این مقاله میخواهیم راجع به یکی از درخشان ترین و معروف ترین شاعران موج نو اسپانیا صحبت کنیم. شاعری پر از احساس و تقلا . همه او در تاریخ ۵ ژوئن ۱۸۹۸ در دهکده فونته واکاروس در جلگه گرانادا چشم به جهان گشود. فردریکو از همان کودکی فلج شد و دوران سختی را پشت سر گذاشت. به همین علت از بازی ها و شادمانی های کودکانه در مانده بود، و به داستان ها و ترانه هایی که کولیان می خواندند علاقه و شوق عجیبی داشت و جهانش را شاد می کرد که بعدها محبوبترین کتابش، با نام ترانههای کولی منتشر میشود.
لورکا یک نمایشنامه معروف با مضمون مشکلات اجتماعی و فقر فرهنگی به نام خانه برنارد آلبا در پنج سال آخر زندگیاش نوشت اما فرصتی برای دیدن اجرای نمایش نامه خود پیدا نکرد زیرا این نمایش نامه 9 سال پس از پایان زندگیاش برای اولین بار در سال 1945 در آرژانتین بر روی صحنه رفت.
لورکا در نمایش نامه خانه برنارد آلبا، جامعهای را به تصویر میکشد که قرنها سنتها و قوانین مرد سالار را بدون کوچکترین اعتراض به اجرا در میآوردند یک دیکتاتوری کهنه و عقب مانده ای که در حال پوسیدگی است و بازگو کننده زندگی زنانی است که وقتی مردان هم در زندگیشان حضوری نداشته باشند خودشان همواره قوانین و سنتهای دنیای مردسالار را حتی بهتر از مردان اجرا میکنند که این واقعاً تأسفبار و غمانگیز است. به قول خود لورکا: قصه همان پرنده زنده ایست که او را محکم در دستانت گرفته باشی و به او اجازه پرواز ندهی، در دنیای امروز نیز بعد از گذشت سالیان سال هنوز مقداری از این سنتها عقب مانده و بی عدالتی بر جای مانده است امید داریم که روزی تمام این زنجیرهای بی عدالتی و تبعیض از پای زنان تمامی جهان پاک شود.
او علاوه بر عمر کوتاهی که داشت نمایش نامههایی جاویدان و زیبای دیگری همچون در سایه ماه و مرگ، عروس خون، یرما، همسر بی نظیر کفاشو زن پتیاره خلق کرد.
و در نهایت امر فردریکو گارسیالورکا در ۱۹ آگوست ۱۹۳۶، دیده از جهان فرو می بندد.
نمونه ای از شعر نو لورکا به نام گناه:
چه دلپذیراست
اینکه گناهانمان پیدا نیستند
وگرنه مجبور بودیم
هر روز خودمان را پاک بشوییم
شاید هم می بایست زیر باران زندگی می کردیم
و باز دلپذیر و نیکوست اینکه دروغهایمان
شکل مان را دگرگون نمی کنند
چون در اینصورت حتی یک لحظه همدیگر را به یاد نمی آوردیم
خدای رحیم ، تو را به خاطر این همه مهربانی ات سپاس.
منبع: پروانه سلطانی/ سایت نت نوشت