در سیر تاریخ میهن کهنسال ما ایران دو خاندان افسانهای جای گرفته است یکی از این خاندان پرآوازه پیشدادی و دیگری کیانی خوانده میشودو از حکومتهایی هستند که برای اولینبار نام آنها را در شاهنامه میشنویم بعد از سلسله پیشدادی، سلسله کیانیان آغاز شد. این دوره مهد پهلوانان دلیر و جنگجو و بلندآوازه بود و همگی آنها با لقب کی شناخته میشدند.
حکومت کیانیان را به دو دوره تقسیم میکنند، دوره اول از کیقباد تا کیخسرو و اما دوره دوم از لهراسب و تا پایان کار کیانیان به طول میانجامد اساطیر ایران لهراسب از پادشاهان کیانی است که کیخسرو پیش از مرگش او را به جانشینی خود در ایران انتخاب کرد اما به دنبال آن با مخالفتهای زیاد بزرگان از جمله زال پدر رستم روبهرو شد چون لهراسب را مردی گمنام در درگاه کیخسرو میدانستند و او را از ریشه شاهان نمیپنداشتند اما چنان که از کیخسرو انتظار میرفت بر تصمیم خود مصمم بود و لهراسب را مردی بیباک، شریف و بهترین گزینه برای پادشاهی میدانست ناچار زال مجبور شد که در برابر این تصمیم کیخسرو و عزم راسخش سکوت کند.
بالاخره لهراسب بر تخت پادشاهی نشست و وعده کرد که راه کیخسرو را در پیش میگیرد در سلسله کیانیان لهراسب مردی مؤمن و درستکار بود ومهمترین ویژگی این دوره ترویج و رسمیت یافتن کیش زرتشت است که به ویژه گشتاسب از او بسیار حمایت کرد.
لهراسب صاحب دو فرزند شد به نامهای گشتاسپ و زریر که هر دو سرآمد علم و دانش بودند و از پهلوانی و فنون جنگی چیزی کم نداشتند. لهراسب عاقبت پادشاهی 120 سالهاش را به گشتاسب سپرد و خود به نوبهار بلخ رفت و به رازونیاز با اهورامزدا پرداخت.
فردوسی در این باره چنین میگوید:
چو گشتاسب را داد لهراسپ تخت/ فرود آمد از تخت و بربست رخت،
به بلخ گزین شد بران نوبهار/ که یزدانپرستان بدان روزگار.
مهمترین و طولانیترین قسمت شاهنامه مربوط به نوه لهراسپ اسفندیار و نبرد او با رستم دستان است که در تمامی کتابهای درسی این داستان ذکر شده است و بدون شک کسی نیست که این داستان را نداند یا حتی برای یکبار هم که شده نشنیده باشد و اینگونه بود که اسفندیار به دست زرتشت رویینتن شد زیرا زرتشت آبی بر سر اسفندیار ریخت و زمانیکه تمام بدنش به آب آغشته شد او را از هر تیر و شمشیری که به آن برخورد میکرد محفوظ نگه می داشت بهغیراز چشمانش که هنگام ریختن آب بسته بود اسفندیار در شاهنامه مانند رستم بزرگترین پهلوان کیانی بود. رستم چون با اسفندیار به جنگ پرداخت و او را حریف نبود به راهنمایی سیمرغ تیری به چشمان اسفندیار زد و او را کشت. بعد از مرگ اسفندیار فرزندش بهمن به پادشاهی کیانیان رسید. بهمن را ایرانیها و اسطورهشناسان همان اردشیر درازدست میدانند و به او فتوحات زیادی نسبت میدهند.
همه نیک بادا سرانجام تو مبادا که باشیم بی نام تو
چنینست کیهان ناپایدار درو تخم بد تا توانی مکار
یکی روز مرد آرزومند نان دگر روز بر کشوری مرزبان
منبع: تاریخ کیانیان بعد از کیخسرو/ ایرانیکا / تاریخ دههزار ساله ایران