اگر شما دارید این مطلبو به زبان فارسی میخونید قطعا متوجه تنوع زیاد غذاهای ایرانی هستید.
و حتما میدونید که یکی از این غذاهای خوشمزه که وسط یه عصر سرد پاییزی یا زمستونی می تونه خستگی کار زیاد و کوتاهی روز رو حسابی از تن بشوره و ببره آش هست.
اینجا میخوام داستان یکی از آش فروشی های معروف ایران رو که تو جاده چالوس قرار گرفته بگم. چندین سال پیش نزدیک ده سال پیش یه آقایی با خودش فک میکنه چه خوب میشه وقتی مسافرای تو ترافیک مونده و خسته رو دریابه و یه پولی هم از این طریق در بیاره و به خانواده کمک کنه. این میشه که یه روز یه قابلمه آش رو برمی داره میزنه زیر بغلش و میره نزدیک کندوان توی جاده و اونجا منتظر می مونه که مسافرای خسته ای که سردشونم هست آش بخرن ازش. و با اتفاق باور نکردنی روبه رو میشه. تمام آش رو به راحتی می فروشه بعد دیگه کم کم شروع میکنه به پختن آش با آتیش هیزم کنار جاده.
و عجیب دلچسبه توی سرمای کوه های البرز و رد شدن از پیچای جاده چالوس آش خوردن.
کمی که کارشون میگیره یه چادر نصب میکنن و دیگه اونجا شروع می کنن به آش پختن و بوم. بعد از چند سال زحمت و کار مغازه ای بزرگ میزنه و انواع و اقسام آشای هیزمی رو میفروشه.
آش جو ، آش دوغ و رشته و عدسی و خلاصه هر غذای مایع خوشمزه ای که فکرشو بکنی.
با خودم فک میکنم اگه اون هرگز دیگ آشو بغل نمیزد و نمیرفت اونجا هیچ وقت به این جایگاه نمیرسید. یه مدل محصولی داریم به اسم mvp یعنی حداقل نمونه قابل ارائه به مشتری. و ما بارها و بارها می تونستیم mvp های مختلفی رو ارائه بدیم تا در نهایت آشکده بزرگ خودمونو بزنیم.
حالا میگم آش منظورم کلا آش نیست. فرق میان آدمایی که ریسک میکنن و حداقل چیزی که با همون امکاناتشون دارند و میتونن ارائه کنن با کسانی که تفکر بلند ولی کمالگرایانه دارند اینه که ادم کمالگرا منتظر یه فرصته که همه چیز عالی باشه تا یه کاریو انجام بده و فرصت در پی فرصت از دست میده ولی انسان کنجکاو و فرصت طلب از همه امکاناتش استفاده میکنه و درای فرصت رو به خودش باز میکنه.
حالا فک کن اولین mvp که میتونی ارائه بدی چی هست؟؟؟ دیگ آش و کجا باید بگذاری؟