راهنما
1401/01/02
کتابی طنزآمیز شامل حکایات قدیمی با تصاویر رنگی

لطیفه‌ها ساخته و پرداخته‌ی ذهنهای طنزآمیز هستند و یا بر اثر اتفاقی مستند خلق شده اند. در هر دو صورت لطیفه ها شكلهای گوناگونی می یابند و گاه یك لطیفه در چند حالت گوناگون روایت می شود. این تغییرات، گاه در ساختار لطیفه است و لطیفه در زمینه‌چینی و نكته‌ی اصلی خود دستخوش تغییراتی می شود و گاه این تغییرات در شخصیتهای آن صورت می پذیرد.. دخونامه، دربردارندة مجموعه حکایاتی از «دخو»، شخصیت طنّاز فرهنگ بومی قزوین است. دخو همانند ملّانصرالدّین، پیام‌های عاقلانه خود را برای مردم در پوششی از طنز و خنده بیان می‌کند تا به این ترتیب، هم مخاطب خسته نشود و هم تأثیری دوچندان نسبت به حرف‌های جدّی پندآموز داشته باشد. دخو، معمولا انسانی پاک نهاد است که همراه با ساده‌لوحی، نوعی طنّازی و نکته‌سنجی هم در وجود خویش دارد. این اثر با هدف بیان نکات ظریف و آموزنده در قالب طنز و شوخی به نگارش درآمده است.حدود نیم قرن پیش لطیفه‌های دخو در كتابی جمع‌آوری شد و در مقدمه‌ی آن آمد:.دخونامه مجموعه حكایات و داستانهای كوچكی است

كه قهرمان آن مظهر صفا و سادگی است. قهرمان دیگری ما داریم به نام «ملا نصرالدین» كه اشتباهاً قسمتی از داستانهای این دو قهرمان با هم آمیخته شده است و چون تا كنون مجموعه داستانهای دخو گردآوری و چاپ نشده بود برخی از این داستانهای دخو را به نام ملا‌نصرالدین نیز ضبط كرده اند. ولی با یك نظر تیزبین معلوم می‌شود كه اقوال این دو از هم متمایز است زیرا افكار ملا نصرالدین حاكی از یك زرنگی و حرامزادگی است كه در قالب ساده‌ای ریخته شده باشد اما افكار دخو معرف سادگی و خوش باوری وسلامت نفس دهقانی است. مثلا تردیدی نیست كه قضیه‌ی گیر كردن سر گاو در خمره و گروكشی پالان خر و مانند آن كه به ملّا نسبت می‌دهند، مخصوص دخو است كه در این مجموعه به نام دخو نوشته شده.گردآورنده و ناشر برای اولین بار لطایف مربوط به دخو را جمع آوری كرده است با این گلایه كه چرا بسیاری از لطیفه های دخو با لطایف ملانصرالدین اشتباه شده است. بدون توجه به این نكته كه اینگونه تقسیم بندی‌ها و صفات متمایزی كه برای دخو و ملا آورده است هیچ مبنایی حقیقی ندارد. علاوه بر اینكه بخش اعظم قریب به اتفاق لطایف ملا نصرالدین از اصالت برخوردار نیستند و از لطایف قدیمی ساخته شده اند، در لطایف ملا نصرالدین هم به وفور سادگی و خوش باوری و به عبارت واقعی تر بلاهت و حماقت به وفور دیده می شود.

«یكی از شب‌ها ملا نیمه شب زنش را با عجله از خواب بیدار كرد و گفت: «زود باش عینك من را بیاور. » زن بلند شد و عینك ملا را آورد و پرسید: «این وقت شب عینك می‌خواهی چه كنی؟» ملا جواب داد: «داشتم خواب خوشی می دیدم بعضی مناظر آن به نظرم درست و واضح نبود، خواستم عینك بزنم و دوباره بخوابم تا جاهای تاریك را واضح تر ببینم»

«منبع: http://goodbook.blogfa.com

ما را در شبکه های اجتماعی زیر دنبال کنید!
magazine.katibeh
Katibeh_Magazine
Katibeh.Magazine
Katibeh Magazine
به اشتراک گذاری
برو به جدول