شاهنامه دایره المعارفی از داستان اسطورهها و پهلوانان ایرانزمین است که هریک از شخصیتهای داستانی آن درخور موقعیت به میدان میآیند و حماسه میآفرینند و جاویدان میشوند.
یکی از این قهرمانان که به کرات نامه او را در بزنگاه های حساس تاریخی در این کتاب شنیدهایم زال یا دستان پسر سام پدر قهرمان نامدار شاهنامه رستم است. زال در زبان فارسی به معنای کسی است که موی سپید دارد.
داستان زال در شاهنامه از آنجا شروع می شود؛ که وقتی او به دنیا میآید سام از این که پسرش با موی سپید (آلبینیسم) و در شکل پری یا دیو به دنیا آمده بود ناراحت می شود او را در پای البرز کوه که سیمرغ بر آن آشیان داشت رها می کند. سیمرغ زال را پیدا کرده و به آشیانه خود می برد و بزرگ میکند . از این جا نقش سیمرغ در داستان های شاهنامه به عنوان یاور زال و پسرش رستم شکل میگیرد.سام پس از مدتی از کرده خود پشیمان می شود و با وعده اینکه تمام خواسته های زال را برآورده سازد او را از نزد سیمرغ برمیگرداند.
سالیان بعد زال در زابل جانشین پدر میشود و زمانی که به کابل برای سرکشی میرود شیفته دختر مهراب کابلی می شود و پس یک سلسله داستان های جذاب و عاشقانه با رودابه ازدواج می کند که ماحصل آن رستم ابرپلهوان شاهنامه و ایران زمین است.در آخر داستان زال بعد از فتح زابل توسط بهمن و کشته شدن فرامرز؛ او را به اسارت می گیرند و در غاری در البرز کوه زندانی میکند در نسخه اصلی شاهنامه از سرنوشت زال پس از اسارت در غار البرز کوه سخنی بهمیان نیامده است امّا در ملحقات شاهنامه آمدهاست که زال به جادوی جادوگری که بهمن را یاری میکردهاست قرنها در همان غار در غل و زنجیر بودهاست تا سرانجام در سالهای نه چندان دور از دنیا میرود.
زال همواره در شاهنامه بعنوان مشاور و خردمند در خدمت پادشاهان ایران بوده و در پادشاهی طهماسب و کیقباد نقش اساسی برعهده داشته است.
به گیتی در از پهلوانان گرد – پی زال زر کس نیارد سپرد
منبع:ویکی شاهنامه