راهنما
1401/01/02
جد رستم دستان جهان پهلوان ایران زمین

افسانه‌ها و اسطوره‌ها که در دل شاهنامه حضرت فردوسی رخ‌داده‌اند هرکدام به‌نوعی آینه تمام‌نمای آمال رنج‌ها، آرمان‌ها و ضعف‌های بشری بوده­اند که راه درازی را تا به امروز در دالان تاریخ پیموده‌اند. افسانه‌ها به‌نوعی باورهای نهادینه شده در دل یک ملت‌اند در میان آن­ها جان می‌گیرند و سینه‌به‌سینه نقل می­شوند.

یکی از این افسانه‌ها، داستان سام پدربزرگ رستم بزرگ پهلوان ایران‌زمین است، نخستین‌بار که چهره‌ی سام در داستان‌های شاهنامه آشکار می‌‌شود، در زمان پادشاهی منوچهر است و نقش او در ماجرای کین‌خواهی ایرج در کنار پادشاه که به سبب آن، این پهلوان در دربار منوچهر دارای مقام و منزلت ویژه‌ای است.

اوج داستان سام در شاهنامه که شاید تنها نقطه لغزش این دلیر پهلوان ایرانی باشد؛ زمانی است که پروردگار به سام فرزندی زیبارو می‌دهد ولی او به دلیل شرم از سفید موی بودن کودک آن را در دامان کوه البرز محل زندگی سیمرغ افسانه‌ای رها می‌کند و این پرنده کودک را در دامان خود بزرگ می‌کند. داستان تا آنجا پیش می‌رود که سام سال‌ها بعد به سبب رؤیایی که می‌بیند متوجه می‌شود که پسرش زنده و بسیار برومند شده است.

سام بسیار از این موضوع که کودکش را تنها به‌خاطر سفید موی بودن رها کرده شرمسار می‌شود؛ کودکی که خداوند با عنایت و لطفش چگونه آن را در امان نگه‌داشته و بالنده گردانده است و توبه او در درگاه ایزد منان باعث می‌شود پروردگار بار دیگر به او نظر کند و گناه او را ببخشد تا سیمرغ راضی شود و به او اجازه دهد که بار دیگر فرزندش را در آغوش بگیرد و نزد خودش برگرداند. کودکی که نام او به سبب سفید موی بودن زال گذاشته می‌شود و سال‌ها بعد پهلوانی همچون رستم در دامانش پرورش میابد که نام این خاندان را تا ابد در تاریخ و افسانه‌های این سرزمین ماندگار و جاودان می‌کند.

منبع: ویکی­شاهنامه

ما را در شبکه های اجتماعی زیر دنبال کنید!
magazine.katibeh
Katibeh_Magazine
Katibeh.Magazine
Katibeh Magazine
به اشتراک گذاری
برو به جدول