یک اغواگر بی امان که موفقیت هایش به اندازه فجایع او تماشایی بود. یک گردآورنده، مخترع، کاشف، و مبارز سیاسی پرشور. یک داستان نویس مسحور کننده با قدرت تحقق فانتزی هایش. زندگی اولیه انوره دو بالزاک مبارزه ای با ناامیدی ادبی و فقر بود اما او در حرفه خود به چنان موفقیتی دست یافت که امروزه کسی پیدا نمی شود که در رمان هایش غرق نشده باشد. رمان زنبق دره که در سال ۱۸۳۵ منتشر شد یک داستان عاشقانه ملایم و شیرین که به زیبایی تفسیر شده است به گونه ای که می توان بار ها و بار ها این کتاب را خواند و هربار تحت تاثیر قرار گرفت یا حتی به گریه افتاد.
انوره دوبالزاک ۲۰ مه ۱۷۹۹ در شهر تور فرانسه چشم به جهان گشود. در مدرسه گرامر محلی تحصیل کرد، اما با ساختار سفت و سخت دست و پنجه نرم کرد و در نتیجه دانش آموز ضعیفی بود، حتی یک بار که او را تحت مراقبت خانواده و معلمان خصوصی قرار دادند. تا زمانی که او وارد دانشگاه سوربن شد، شروع به رشد کرد و به مطالعه تاریخ، ادبیات و فلسفه زیر نظر برخی از ذهنهای بزرگ آن روزگار پرداخت.
بعد از کالج، اونوره به توصیه پدرش به عنوان منشی حقوقی کار خود را آغاز کرد. او به شدت از این کار ناراضی بود، اما این فرصت را برای او فراهم کرد تا با افراد مختلف از هر طبقه و معضلات اخلاقی نهفته در قانون ارتباط برقرار کند و آنها را مشاهده کند. ترک حرفه وکالت باعث اختلاف با خانواده اش شد، اما انوره محکم بود.
به دنبال آن اونوره تلاش های خود را برای حرفه ادبی به عنوان نمایشنامه نویس آغاز کرد، سپس، با نام مستعار، به عنوان یکی از نویسندگان رمان های «پروغ» شروع کرد: رمان هایی که به سرعت نوشته می شوند و اغلب رسوایی دارند
بالاخره در سال ۱۸۲۹ او شوان ها را نوشت، اولین رمانی که به نام خود منتشر کرد. این اولین ورود به کار حرفه ادبی او بود.
بعدها نود رمان و داستان کوتاه نوشت که نام مجموعه آن هارا کمدی انسانی گذاشت.
رمان های این انوره به خاطر واقع گرایی شان قابل توجه بودند، به خصوص در مورد شخصیت هایشان. آنوره بهجای نوشتن شخصیتهایی که مصداق خوبی یا بدی بودند، مردم را در نوری بسیار واقعیتر و ظریفتر به تصویر میکشید. او همچنین به دلیل ترسیم طبیعی از زمان و مکان، و همچنین روایتهای محرک و روابط پیچیده به شهرتی بی نظیر دست یافت.
عادات نویسندگی اونوره افسانه ای بود. او میتوانست روزی پانزده یا شانزده ساعت بنویسد او در نوشتن بسیار وسواس بود بارها و بارها می نوشت و تغییر میداد حتی این وسواس وقتی کتاب ها برای چاپخانه فرستاده می شد نیز ادامه داشت به گونه ای که بسیاری از چاپخانه هارا بازنویسی و ویرایش کرد با این حال بازهم از نتیجه کار ناراضی و ناامید بود.
اما علیرغم زندگی کاری وسواسی خود، توانست زندگی اجتماعی پر رونقی داشته باشد و بزرگترین میراثی که آنوره دو بالزاک از خود به جای گذاشت استفاده از رئالیسم در رمان بود. ساختار رمانهای او که در آن طرح داستانی به ترتیب توسط یک راوی دانای کل ارائه میشود و یک رویداد باعث رویدادی دیگر میشود، برای بسیاری از نویسندگان بعدی تأثیرگذار بود.
آنوره دو بالزاک بی سر و صدا در ۱۸ اوت ۱۸۵۰ درگذشت. او در گورستان پر لاشز در پاریس به خاک سپرده شد و مجسمه ای از او به عنوان یادبود در آن منطقه قرار دادند.
منبع: زندگی نامه انوره دوبالزاک فرانسوی/ https://en.wikipedia.org/. / https://www.britannica.com/