آبسترکسیون یا آبستراکسیون (به فرانسوی: Obstruction) یا نصابشکنی، عدم حضور عمدیِ گروهی از نمایندگان مجلس در هنگام رأیگیری، بهقصدِ از اکثریت انداختن مجلس و جلوگیری از تصویب یک لایحه یا طرح است. در سیاست، استفادهٔ سامان مند از عدم حضور عمدیِ گروهی از نمایندگان در هنگام رأیگیری بهعنوان یک حربه بهکار گرفته میشود.
معنای لغوی آبستراکسیون، ممانعت است، و در چارچوب مجلس به عمل یا کوشش اقلیتی از نمایندگان پارلمان برای جلوگیری از اخذ تصمیم و تصویب قانون، با استفاده از ابزار قانونی گفته میشود؛ این جلوگیری میتواند با استفاده از ارائهٔ نطقهای پیاپی، طرح موارد وقتگیر در زمان رأیگیری و خروج از صحن مجلس برای از اکثریت انداختن مجلس و لغو دستور یا لایحهٔ مورد بحث صورت میگیرد.
در معنای وسیعتر، نصابشکنی یا آبستراکسیون به مجموعه اقداماتی گفته میشود که گروهی از نمایندگان مجلس یا پارلمان یک کشور برای جلوگیری از تصویب یا نهایی شدن یک تصمیم و قانون در نشست رسمیِ نمایندگان در پیش میگیرند. ترک نشست علنیِ مجلس و در نتیجه نرسیدن تعداد نمایندگان حاضر به حد نصاب قانونی برای برگزاری نشست ازجملهٔ این اقدامات است.
در اینجا که بحث مجلس پیش آمد چهار سند منتشر نشده از دوره استبداد صغير که مجلس هم در آن نقش داشت روایت میشود.
اسناد حاضر در این نوشتار چهار سند از اسناد منتشرنشده جریان استبداد صغیر و به توپ بستن مجلس برگرفته از کتاب «روزشمار محاصره تبریز و اعاده مشروطه بر اساس اسناد منتشرنشده» است که به مناسبت یکصد و دهمین سالگرد انقلاب مشروطیت توسط انتشارات سفیر اردهال در اختیار علاقهمندان به تاریخ مشروطیت ایران قرار میگیرد.
^^^
پس از به تخت نشستن محمدعلی شاه، کشاکش میان دولت و دربار قاجاری و مشروطهخواهان به سرعت به اوج رسید. چند روز پس از توشیح قانون، مظفرالدین شاه در شب چهارشنبه (۱۸ دیماه /۲۴ ذیقعده) به علت بیماری درگذشت. محمدعلی میرزا، ولیعهد، خود را از تبریز به تهران رساند و ده روز بعد در ۱۴ ذیحجه ۱۳۲۴ (۲۸دیماه ۱۲۸۵) بدون حضور نمایندگان مجلس و تنها با حضور سعدالدوله و صنیعالدوله آن هم نه به عنوان نمایندگان مجلس بلکه به عنوان نمایندگان طبقه اعیان تاجگذاری کرد. این بیاعتنایی به مجلس و شناختی که مردم تبریز از محمدعلی شاه داشتند و نیز دید وی نسبت به ملت و حکومت: «که ملت را بنده و برده خود میپنداشت و آنها را لایق برای مداخله در امور کشور و مشورت در امور سیاست نمیدانست» این شبهه را ایجاد نمود که وی بر آن است تا علیه مشروطه دست به اقدام بزند. این امر اعتراض چندی از نمایندگان از جمله میرزا طاهر، حاجی سید نصرالله، طباطبایی... را به همراه داشت؛ این اقدامات ولیعهد تازه به تخت نشسته، حاکی از خوی استبدادطلب وی بود؛ چراکه «حاضر به از دست دادن حقوق و اختیاراتش به نام قانون نبود.» این بیاعتنایی به وزرا نیز سرایت کرد و آنها نیز خود را در قبال مجلس مسئول نمیدانستند و بر طبق شاه رفتار میکردند. مجلس نیز به دنبال «پاسخگو نمودن وزرا در برابر قانون و مجلس» بود. از این رو در نامهای به صدراعظم، دولت را ملزم نمود تا وزرا را به مجلس معرفی نماید. این مسئله بیش از پیش اختیارات محمدعلی شاه را محدود میکرد. از این رو وی را متغیر کرد و «اگر در قبل آن در باطن چیزی در دل داشت، چندان معلوم نبود، اما از این روز به بعد، شبههای در ضدیت او با مجلس نماند.»
به زودی مشخص شد که محمدعلی شاه خواستار برچیده شدن مشروطه میباشد. صدراعظم، صراحتاً در مذاکره با نمایندگان آذربایجان اعلام کرد که «شاه [مشروطه] قبول نمیکند» نمایندگان نیز در این دیدار در پی آن بودند تا دریابند «دولت به ملت چه داده است؟ آیا این فرمان ملوکانه و تأسیس مجلس در عنوان مشروطیت است یا غیر آن عنوان است؟» مشیرالدوله نیز در پاسخ اعلام کرد: «خیر، ما مشروطه نیستیم و دولت به ما مشروطه نداده، مجلسی که دارید، وضع قوانین است.» شاه که به دنبال زمینههای انهدام مجلس بود اعلام داشت «سزای این بیسروپاها را خواهم چشاند.» مخبرالسلطنه نیز با حضور در مجلس با حمایت از شاه اعلام کرد: «لفظ مشروطه غلط است و لفظ مشروطه را مشروعه میکنیم.» اما آنچه این نخستین رویارویی مجلس و شاه را در ابتدای سلطنت محمدعلی شاه به سود مجلس خاتمه داد؛ ایستادگی علما، مخالفت نمایندگان مجلس با مشروطه مشروعه و مقاومت مردم و انجمنها بود. تقابل شاه و مجلس به عنوان نهاد اول مشروطیت به اینجا ختم نشد و در واقع شاه «برحسب اقتضای پولتیک وقت» برای مدتی عقب نشسته بود. وی تصمیم گرفته بود که امینالسلطان اتابک، یار دیرینه خود در دشمنی با مشروطهخواهی را به ایران فرا خواند تا با همکاری وی مشروطهخواهان و طرفداران آن را بر جای خود نشانده و به نوعی جلوی آنهایی را که علاوه بر محدود کردن قدرتش جان وی را هم تهدید میکنند، بگیرد.
حضور مخبرالسلطنه در مجلس و انتقاد از مواضع انتقادی نمایندگان در برابر دولت و نیز متذکر شدن عدم همراهی شاه با مشروطیت سبب شد تا هیأتی شش نفره از نمایندگان از طرف مجلس به ملاقات با شاه روانه شوند. شاه در ۱۲ رجب ۱۳۲۵ قمری دستخطی مبنی بر مساعدت و موافقت شاه با پیشرفت اساس مشروطیت و استحکام بنیان عدالت به مجلس ارسال نمود اگرچه این دستخط نیز دغدغه مجلس را بر سر مشروطه اعلام نمودن ایران از سوی محمدعلی شاه کاهش نداد؛ اما امینالسلطان با دستخطی مبنی بر تأیید مشروطه به مجلس وارد شد که در ادامه و به هنگام خروج توسط عباس آقا صراف تبریزی به قتل رسید و موازنه تقابل شاه و مجلس را به سود مجلس به صورت موقت خاتمه داد و شاه مجبور شد «تمهیداتی که به واسطه آنها میخواست اعتبار مجلس را زائل و عدم لیاقت آنها را در اذهان مردم بگنجاند، ترک نماید.»
متمم قانون اساسی یکی دیگر از موارد اختلاف بین شاه و مجلس بود. به نظر میرسید «این قانون، اختیارات و اقتدار پادشاهی را کاملاً تنزل» میداد. محمدعلی شاه به احتشامالسلطنه رئیس مجلس وقت، در ارتباط با متمم قانون اساسی انتقاد کرد و اعلام کرد که «بایستی رعایای خود را مثل شبانی که گوسفندان را هدایت و نگهداری میکند، سرپرستی کند.» از سوی دیگر شیخ فضلالله نوری در ۸ جمادیالاول ۱۳۲۵با شعار مشروعهخواهی در حرم حضرت عبدالعظیم متحصن شد و محمدعلی شاه نیز خواستار ارسال متمم قانون اساسی برای علمای نجف شد؛ چراکه در نجف سید کاظم یزدی از شیخ فضلالله حمایت میکرد و شاه امیدوار بود که متمم قانون اساسی مورد تأیید علمای نجف قرار نگیرد. قتل اتابک از این نظر که به بسیاری از این اختلافات خاتمه داد، حائز اهمیت بود. شاه زیر فشار مجلس، انجمنهای سیاسی و انجمنهای ایالتی و ولایتی و مردم و نیز رعب و وحشتی که در نتیجه قتل اتابک در میان مخالفان مشروطه ایجاد شده بود، به امضای متمم قانون اساسی تن داد و متحصنین نیز شبانه به تهران بازگشتند.
مسئله انجمنهای سیاسی و رسمی بهانه دیگری به محمدعلی شاه داد تا به فکر کودتا علیه مجلس باشد. از همان اوایل تشکیل انجمنها، این امر مورد مخالفت شاه بود. در این میان انجمن تبریز بیشتر از سایر انجمنها مورد حمله قرار گرفت. انجمن ایالتی تبریز، خواستار تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی در سراسر کشور شدند. این امر میتوانست به گسترش مشروطه در ایالات کمک کند و در واقع ایالات به عنوان ستونهای خیمه مشروطه یعنی مجلس عمل نمایند. انجمنهای سیاسی نیز در بهارستان متحصن شده و خواستار ایجاد قشون ملی، دریافت پول مقرره از شاهزادگان ـ که مجلس وضع نموده بود ـ و واگذاری حفظ و حراست شهر به آنان بودند. طرح قشون ملی سبب شد تا شاه سواران آذربایجانی را به پایتخت فراخواند و نیز چند هنگ شاهسون و بختیاری را به تهران آورد تا کار انقلاب را یکسره کند. مشروعهخواهان نیز به رهبری شیخ فضلالله نوری در میدان توپخانه اجتماع کردند و به جمع عظیمی علیه مشروطه و پارلمان مبدل شدند. بریگاد قزاق نیز به بهانه جلوگیری از آشوب و در واقع در جهت سرکوبی مشروطهخواهان در میدان توپخانه به نگهداری اجتماعکنندگان گماشته شدند. در این هنگام بود که انجمن ایالتی تبریز با ارسال تلگراف به سایر انجمنهای رسمی، خلع محمدعلی شاه را خواستار شد. مجلس نیز سه روش: آرایش دفاعی در نگهبانی مجلس و مقابله با حمله محتمل قزاقان، فرستادن نامه اعتراض به شاه و صدور بیانیه به سفارتهای خارجی را در پیش گرفت. از سویی عضدالملک، رئیس ایل قاجار به حضور شاه رفت و به وی متذکر شد اگر شاه دست از اقدامات خود برندارد ایل قاجار او را خلع و ولیعهد را جانشین او خواهد نمود. از این رو حمایت طیفهای مختلف مشروطهخواه سبب شد تا محمدعلی شاه قرآنی مهرشده را در همراهی با مشروطه توسط هیأت دولت به مجلس ارسال نماید.
با وجود این، حادثه سوءقصد به محمدعلیشاه در ۲۵ محرم ۱۳۲۶ جای آشتی و مدارا نگذاشت. شاه که از حادثه جان سالم به در برده بود، ده روز بعد به مجلس اولتیماتوم داد که عاملان سوءقصد تا چند روز دیگر دستگیر شوند و در غیر این صورت خود شخصاً اقدام خواهد نمود. اندکی بعد شاه دستور توقیف متهمان به سوءقصد را صادر کرد و عدهای از رجال به خانه عضدالملک روانه شدند. از این پس ظاهراً خود عضدالملک نیز خواهناخواه به اردوی مخالفان استبداد نزدیکتر شد. واقعه تحصن رجال و رهبران آزادیخواه در منزل عضدالملک در ربیعالثانی ۱۳۲۶ باعث معزز شدن او در میان مشروطهخواهان گردید و دشمنی شاه را با او برانگیخت. سرانجام شاه به قصد استراحت از شهر خارج و به باغ شاه عزیمت نمود. سیمهای تلگراف قطع گردید تا از ارسال خبر به دیگر شهرها جلوگیری شود. با وجود این بهبهانی و طباطبایی تلگرافهایی به شهرها ارسال نمودند و از آنها یاری خواستند. سرانجام با دستور شاه، لیاخوف، فرمانده بریگاد قزاق، در ۲۳ جمادیالاول ۱۳۲۶ مجلس را به توپ بست و عمر دموکراسی پارلمانی موقتاً به پایان رسید. با به توپ بسته شدن مجلس، مشروطهخواهان در تنگنا قرار گرفتند و محمدعلی شاه، به فکر ایالات افتاد؛ در تهران «شهر ساکت، بازارها باز، احدی اسمی از مشروطه یا مستبد نمیبرد کانّه ایام ناصرالدین شاه» بود. از این رو رکنالدوله را به خراسان، آصفالدوله را به شیراز، سردار افخم را به گیلان و عینالدوله را به آذربایجان روانه کرد. سید جمال، ملکالمتکلمین و صوراسرافیل اعدام شدند. آیتالله طباطبایی و آیتالله بهبهانی دستگیر و بعد از کتک سخت به احترام مقامشان آزاد گردیدند. سید حسن تقیزاده، معاضدالسلطنه، پیرنیا و دهخدا به سفارت انگلیس پناهنده شدند. حیدر عمو اوغلی به قفقاز گریخت. قبر عباس آقا صراف تبریزی، قاتل امینالسلطان و شهدای مشروطه را شکافتند و عرصه را بر مشروطهخواهان تنگ کردند. در شهرهای دیگر نیز مستبدان به قتل و غارت پرداختند.
تلگراف علمای مشروعهخواه بعد از به توپ بستن مجلس و اعلام حمایت از محمدعلی شاه
«به عموم ولایات تلگراف شود: خدمت ذیشرافت جنابان مستطابان شریعتمداران آقایان علما اعلام دامتشوکته اضافاتهم؛ چون بعضی از اشرار و مفسدین که در دارالخلافه مصدر افساد و بینظمی و مخل اجرای قوانین و اساس مشروعه مشروطیت شده مملکت را به هوای نفس بینظم و هرج و مرج نموده به هیچ طریق به جاده مسالمت داخل نشده از خیالات فاسده منصرف نمیشدند، لهذا بندگان اعلیحضرت قدر قدرت اقدس همایون شاهنشاهی خلدالله ملکه و سلطانه محض حفظ اساس مشروطه مشروعه و وقایع نظم و امنیت مملکت حکم به دستگیری اشرار و مفسدین فرموده تمام آنها را گرفتار و مجازات [نمود] تا که قوانین مشروعه مشروطیت را مستحکم و استوار و اهالی را امیدوار فرمودند. البته اینطور توجهات بندگان اعلیحضرت اقدس همایونی را در حفظ این اساس مقدس به عموم مردم ابلاغ فرموده، آنها را به مراحم دولت مستحضر و امیدوار فرمایید که اگر مغرضین طور دیگر انتشار داده باشند تکذیب نموده به آنها حالی نمایید که بندگان اقدس همایونی در دستگیری اشرار و مفسدین غیر از حفظ اساس مشروعه مشروطیت و اجرای قوانین این ترتیب مقدس، مقصودی نداشته و به حمدالله تعالی این اساس را مستحکم و مملکت را منظم فرمودند. باید عموم اهالی از این رأفت و مرحمت ملوکانه تماماً شاکر بوده دعاگوی وجود مسعود مقدس همایونی باشند. عبدالله الموسوی، سید محمد امام جمعه، عبدالنبی، فضلالله النوری، سید جمال افجه صدرالعلما.»
اخبار تلگرافی ارض اقدس به تاریخ ۲۴ شهر جمادیالاول پیچی ائیل سنه ۱۳۲۶
تلگراف محمدعلی شاه به مشیرالسلطنه صدراعظم و دلایل به توپ بستن مجلس
«به عموم حکام ولایات و ایالات ممالک محروسه چون لازم بود خاطر محترم شما را از مدلول قضا شمول دستخط انجم نقط مبارک مستحضر [نمایم] و حسبالامر عیناً درج و ابلاغ نماید: جناب مشیرالسلطنه رئیسالوزراء چنانچه بر احدی پوشیده نیست به واسطه اتحاد انجمنهایی که بدون نظامنامه تشکیل و در امور دولتی که از وظایف اهالی خارج است مصراً دخالت مینمودند، بهطوری که رشته انتظام امور را به کلی از دست اولیای دولت خارج و به میل خود میخواستند امور مملکتی را حل و عقد نمایند و نزدیک بود هرج و مرج عظیمی در کلیه مملکت روی داده موجب اضمحلال دولت قدیم قویم ایران گردد. از طرف دیگر انطباعات و ناطقین به واسطه اتکا به انجمنها ممد اختلال و اغتشاش کلیه امور شده بود. از آنجا که رشته امور مملکتی باید در تحت توجه مخصوص ما در دست معدودی از عقلا بوده باشد، هر قدر خود نیتم [این بود] که انجمنها را به وظایف خود ملتفت نموده از تخطیات فسادآمیز آنها جلوگیری نمایم، به جهت اتکا[یی] که در مجلس شورای ملی داشتند، نیت خالص ما پیشرفت ننمود و علاوه بر این برای نیل به مقاصد مضره خود بعضی مفسدین و آشوبطلب که همیشه طالب هرج و مرج بودند مانع از جریان امور در مجاری صحیحه بودند، عاقبت به جهت حفظ و آسایش این مملکت که در ظرف حضرت باری تعالی جل شانه به کف کفایت ما تفویض شده است و برای امنیت و رفاهیت قاطبه اهالی که به منزله فرزندان ما هستند، خود نیتم [این بود] مفسدین را دستگیر نموده و از نتایج وخیمه اعمال حرکات ناشایست آنها جلوگیری نمایم. به مجرد اینکه در این امر اقدام نمودیم از طرف مجلس از آنها حمایت شده و جمع کثیری از اشرار و مفسدین مجلس را پناهگاه قرار داده در مقابل قشون دولتی سنگرها بسته و با استعمال نارنجک و مواد ناریه اقدام نمودند؛ لهذا مجبور شدیم که از تاریخ امروز به مدت ۳ ماه مجلس شورای ملی را منفصل کرده و پس از این مدت وکلای متدین صحیح دولت و ملتپرست منتخب شده با مجلس سنا که موافق قانون اساسی است تواما مفتوح شود. مقرر آنکه عبارت همین دستخط را به حکام ولایات مخابره نمایید که قاطبه اهالی از نیات حسنه ما در آسایش و رفاهیت عامه و جد و جهدی که پیوسته در انتظار امور داریم منتظر و مستظهر و امیدوار باشند. ۲۴ جمادیالاولی سنه ۱۳۲۶ عموم اهالی را از مداول دستخط مبارک مطلع نمایید.»
مشیرالسلطه
اخبار تلگرافخانه ارض اقدس به تاریخ شب ۲۵ شهر جمادیالاول سنه ۱۳۲۶
بعد از برانداختن مجلس و کشتار آزادیخواهان، محمدعلی شاه برای حفظ ظاهر و تحت فشار دولتهای غربی و نیز نشان دادن اینکه از ابتدا قصد مجلسی مطابق با شرع و نیز معتدل داشته است دستور تأسیس مجلسی از عدهای از شاهزادگان و روحانیون و افراد وابسته به خود را داد. به نوشته کسروی در تاریخ مشروطیت «محمدعلی شاه چون مجلس را برانداخت برای بستن زبان دولتهای اروپایی و عدهای از مردم ایران چنین وانمود کرد که مشروطه را برنینداخته و تنها مجلس را برهم زده است و بعد از دو سه ماه مجلس باز خواهد شد؛ لیکن چون سه ماه پایان یافت این بار به دو ماه دیگر نوید داده و در دوم مهرماه (۲۸ شعبان) فرمانی به نام صدراعظم بیرون داد که مجلس در ۱۹ شوال باز خواهد شد و باید زمینه آن فراهم گردد؛ ولی به همه فهماند که قانونها به حال خود باز نخواهد ماند و مشروطه بر وفق شرع انور خواهد بود.»
اعلان افتتاح مجلس مصلحتی از سوی محمدعلی شاه در غیاب نمایندگان ملی
«دستخط جهانمطاع اعلیحضرت قدر قدرت قوی شوکت شهریاری ارواحنا فداها؛ به جناب اشرف صدراعظم، چون بعد از انفصال مجلس که به اقتضای حفظ نظم مملکت و دفع مفسدین و انجمنها و اشخاص بیدین که اسباب عدم آسایش رعیت بود، دولت اقدام نموده وعده فرموده بودیم پس از اعاده نظم و رفع انقلاب و هرج و مرج انجمنها و حصول امنیت مملکت و آسودگی ملت، مجلسی که قوانین آن موافق مزاج مملکت و مطابق قانون شریعت حضرت ختمی مرتبت صلواتالله علیه و حافظ قوانین عدالت و نشر عدل و داد باشد، منعقد نماییم که عموم ملت و طبقات رعیت را که ودایع حضرت احدیت هستند، راحت و آسوده فرموده، دست اشرار و مفسدین کوتاه، بیضه مقدسه اسلام را که از اولین فرایض و عقاید ما است، حفظ فرماییم. چنانچه به تمام وزرای مختار و سفرای دولت همجوار، همینطور اعلان و اعلام فرموده بودیم تا در این وقت که وعده انعقاد مجلس مزبور نزدیک شده به جناب اشرف مقرر میفرماییم، انعقاد مجلس مزبور را با شرایط و حدود معین که موافق مزاج مملکت و قانون آن مطابق شریعت مطهره و مانع تولید هرج و مرج باشد، در نوزدهم شوال [که] اول انعقاد آن است، مرحمت خواهیم فرمود. به عموم اهالی مملکت و طبقات رعیت اعلام نمایید چون حضرت احدیت وجود مقدس ما را حافظ ملک و ملت و نگاهبان تاج و تخت و حامی دین مبین اسلام قرار داده و مقصودی جز رفاه و آسایش عباد و اجرای قوانین عدل و داد نداشته و اقتدا به شعار سیدالمرسلین و اقتدا به آثار ربوبی ربالعالمین را از فرایض خود میشماریم، این است به صدور این دستخط معدلت نقط، عموم اهالی را مطمئن و امیدوار و مقرر میفرماییم در نوزدهم شهر شوال، مجلس معین را از اشخاص صحیح و متدین مملکت با تفضلات حضرت احدیت و توجهات امام عصر حضرت حجه عجلالله فرجه منعقد خواهیم فرمود که به وسیله این مجلس مشروع عدالت نموده اهالی در رفاه قوانین دین حضرت سیدالمرسلین محفوظ و مجری آثار بینظمی و هرج و مرج انعقاد انجمنها به کلی متروک و معدوم، منظورات قدسی آیات همایون ما مجری، طرق و شوارع منظم، عموم اهالی در ظن رأفت و مرحمت ما متنعم، عرض و ناموس اهالی محفوظ، اسباب آسایش ملت از هر جهت فراهم، مقتضیات ترقی و ثروت مملکت در ازدیاد و انشاءالله تعالی به خواست خدا و توجهات امام عصر ابواب نیکبختی بر چهره اهالی مفتوح در رفاه باشند و از حالا مقرر میفرماییم که نظامنامه انتخابات و قوانین مملکتی که مطابق با قانون شرع حضرت نبوی صلواتالله علیه باشد، نوشته و مرتب دارید و برای غره شوال حاضر و اعلان نمایید که هر دو مجلس انشاءالله شروع شده و هر کس تکلیف خود را دانسته از حدود خود تخطی و تجاوز ننموده و عموم مردم از هر حیث در نهایت آسایش زندگانی بنمایند؛ ولی چون اشرار تبریز به قدری هرزگی و شرارت و خونریزی کرده و شهر را مغشوش و منقلب نمودهاند و دولت نمیتواند از تنبیه اشرار و مفسدین صرفنظر نماید، این است که دستخط میشود، تا شهر تبریز منظم و اشرار قلع و قمع و اهالی مظلوم آنجا از شر اشرار آسوده شوند و امنیت اعاده ننماید، شهر تبریز از آن حکم مستثنی خواهد بود.»
۲۷ شعبان ۱۳۲۶ محمدعلی شاه قاجار
اخبار تلگرافخانه تبریز به تاریخ شب ۱۱ شهر رمضانالمبارک سنه ۱۳۲۶
تلگراف جمعی از علمای تبریز به محمد علیشاه و درخواست افتتاح دارالشورا
«سریر معدلت تخمیر همایونی خلدالله ملکه؛ الآن متجاوز از چهار ماه است که شرح گزارشات خطه آذربایجان به علاوه این که باعث خرابی ملک رعیت و انهدام اساس عمر آن مملکت و تحلیل تجارت شده، خاطر خطیر همایونی را نیز دچار انواع ملال و تشویش نموده است. یقین است که اگر پای اشرار و مفسدین چند که محض پیش بردن اغراض شخصیه خودشان به انواع تذویرات مسئله را کاملاً بر خلاف نفسالامر قلمداد کرده و موضوع حقیقی را به پیشگاه مقدس پدر مهربان پوشیده و پنهان میداشتهاند، در میان نبود، هر آینه کار خرابی ملک و ملت به این درجه از محور اعتدال خارج نمیشد و بالاخره هم بحمدالله بر ضمیر منیر اعلیحضرت همایونی مکشوف افتاد که مقصود از تمام خودنمایی و عرض چاکری جز بستن کولهبار تمتع چیز دیگری نبود. چنانچه طرف خود را بسته و هر یک راه هضم را پیش گرفته به سمتی درگذشتند و بهترین حجتی که این اولاد مظلوم اعلیحضرت ملوکانه در دست دارند، این است که همین که به توجه امام زمان علیهالسلام پای این چند نفر مفسد دولت و ملتکش از میان خارج گردید، کوس اتحاد حقیقی اولاً در میان تمام اهالی کوفته شد و ثانیاً باب مخادمت در میان رعیت مطیع و پادشاه مهربان قرار گشت. از آن وقت اعلیحضرت، امر اجرای قانون و انتخاب وکلا را تعلیق به نظم آذربایجان میفرمودند. حالا دیگر گویا برای تردید خیال آن پدر تاجدار دیگر هیچ علت نباشد که اهل تبریز به اتحاد کلمه فعلاً در قلب خود جز محبت پادشاه و انتظار افتتاح دارالشورا در اجرای مواد قانون آسایش ندارند؛ بنابراین در عالم شاهپرستی و دولتخواهی ملت آذربایجان که در حقیقت شبابه قندیل ممالک محروسه است، مستدعی هستند اعلیحضرت ملوکانه به جای مقاومت ملالانگیز در تنقید ملت بدبخت به یک همت ملوکانه امر به انتخاب وکلا و انعقاد دارالشورای ملی بنمایند که این هم فرصت نیکو واسطه اتحاد و آمیزش میان دولت و ملت قرار دهند و هم به این تدبیر سد سرایت این بلوای عمومی را به سایر ولایات فرموده باشند. محمدتقی اهرابی، حاجی محمدعلی علیعسکر تبریزی، حاجی میرهاشم کهخویی، اسماعیل خامنه، حاجی عبدالخالق، حاجی محمد، حاجی محمداسماعیل، حاجی محمدجعفر یزدی، محمود شالچی، محمد اردبیلی، یوسف قزوینی، محمد اسکویی، حسن میلانی، محمدتقی چایچی، محمد خویی، حاجی کوزهکنانی، حاجی مهدی اردبیلی، حاجی عبدالحمید شالچی، حاجی جواد کرباسی، نصرالله شهباز، حسین صراف، میرزا باقر ترکی، حاجی احمد خامنه، حاجی علی انگجی، حاجی حسین صراف، حاجی مهدی سلمانی، محمدباقر حریری، میرزا سلیمان علی قراچهداغی، حاجی جعفر دایی، احمد آقا کتابچی، علی تبریزی، میرباقر سمسار، مهدی فرشچی ساوجبلاغی، محمد اسکندانی، علیعسکر شجاعالملک، مهدی فرشچی محمود، حاجی علیاکبر صراف، کاظم چایچی، محمدحسن زینالعابدین، بیتالله محمدعلی صراف.»
عباسبنحسین به تاریخ شب ۲۶ شهر رمضان سنه ۱۳۲۶
تلگراف علمای مشروعهخواه تهران مبنی بر انصراف محمدعلی شاه از افتتاح مجلس و افتتاح دارالعداله
«جنابان مستطابان ملاذ زمام عموم علمای اعلام دامت برکاتهم؛ چند روز قبل در تلگراف اعلام انصراف خاطرِ مبارکِ همایونی خلدالله ملکه و سلطانه، از مجلس شورای عمومی بشارت نشر عدالت و بسط معدلت از طرف قرینالشرف ملوکانه دادیم. الیوم که چهارم است به حمدالله تعالی، دارالعداله که مظهر نیات مقدسه خسروانه در تشید شریعت مطهره نبویه صلیالله علیه و آله و ترویج جمله اکلام اسلام و اغاثه مظلومین و تمهید وسایل آسایش عموم طبقاتِ رعایا و سرایا است، مرکب از شاهزادگان ذویالاحتشام و جمعی از وزرا عظام و رجال فخام و تجار محترم عاقل و دانشمند خیرخواه دولت و ملت افتتاح شد. انشاءالله منبعد آنچه راجع به فواید عامه و معدلت تامه در این دارالعداله مبارکه مذاکره و اقدام خواهد گردید. الاحقر فضلالله نوری، الاحقر ابوالقاسم حسنیالحسینی، الاحقر عبدالنبی، الاحقر ریحانالله موسوی، داعی ظهیرالاسلام، الاحقر ابوطالب زنجانی و سایر علمای اعلام.»
عباسبنحسین به تاریخ ۶ شهر ذیقعده پیچی ییل سنه ۱۳۲۶.
مآخذ
محیط مافی، هاشم، مقدمات مشروطیت، به کوشش مجید تفرشی و جواد جانفدا، تهران، فردوسی و علمی، ۱۳۶۲، ص۱۹۳
ملکزاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطه، انتشارات علمی، تهران ۱۳۷۱، ج ۲، ص۲۱۴مشروح مذاکرات مجلس، ۲۸ دی ۱۲۸۵.
مخبرالسلطنه، هدایت، خاطرات و خطرات، تهران، زوار، ۱۳۶۳، ص ۶۱۷ ناصرالملک، ابوالقاسمخان و محمدآقا ایروانی، دو رساله درباره انقلاب مشروطیت، به اهتمام عبدالحسین زرینکوب و روزبه زرینکوب، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۸۰، صص ۲۳-۲۲
ناصرالملک، ابوالقاسم خان و محمد آقا ایروانی، دو رساله درباره انقلاب مشروطیت، به اهتمام عبدالحسین زرینکوب و روزبه زرینکوب، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۸۰، صص ۲۳-۲۲
فتحی، نصرتالله، زندگینامه شهید نیکنام ثقهالاسلام تبریزی و بخشی از تاریخ مستند مشروطیت ایران، تهران، بنیاد نیکوکاری نوریانی، ۱۳۵۲، صص ۱۲۵-۱۲۴
مجدالاسلام کرمانی، احمد، تاریخ انحطاط مجلس، به کوشش محمود خلیلپور، اصفهان، دانشگاه اصفهان، ۱۳۵۱، ص۸۱
کتاب آبی: گزارشهای محرمانه وزارت امور خارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطه ایران، ج ۱، به کوشش احمد بشیری، تهران، نشر نو، ۱۳۶۳، ص ۹۱
کتاب نارنجی: گزارشهای سیاسی وزارت خارجه روسیه تزاری درباره انقلاب مشروطیت ایران، به کوشش احمد بشیری، تهران، نشر نو، ۱۳۶۷، ص ۶۸
آدمیت، فریدون، مجلس اول و بحران آزادی، تهران، روشنگران، بیتا، ص۲۲۶
دولتآبادی، یحیی، همان، ج ۳، ص ۲۴۴ و عزیزالسلطان (ملیجک ثانی)، روزنامه خاطرات، ج۲، به کوشش محسن میرزایی، تهران، زریاب، ۱۳۷۶، صص ۱۲۱۴-۱۲۱۳