اصطلاحی وجود دارد به نام جبرجغرافیایی، به این معنی که هر کس، بنابر شانس، تقدیر یا هرآنچه که اسمش را بگذارید، در کشوری خاص متولد و بزرگ می شود. یکی در شهری غنی در اروپا، یکی در روستایی محروم در هندوستان، دیگری در کشوری قحطی زده در آفریقا یعنی «زادگاه» هرکسی به نوعی سلایق و عقاید هر کس را رقم میزند.جبر یعنی اگر در آفریقا به دنیا میآمدید سیاهپوست فقیری بودید که احتمالا در همین جهان فعلی با این مقدار پیشرفت، درحالیکه هنوز دغدغه اصلی شما نان و غذا بود، از ظلم و تبعیضی که فقط بخاطر رنگ پوست شما نسبت شما وجود داشت، بشدت متعجب بودید! و صفحات اجتماعی شما پر بود از شعارهای ضد نژادپرستی علیه رنگینپوستان و ویدئوهایی از ظلم علیه سیاهان.

اگر متولد هند بودید، احتمالا گاو، درخت، موش، میمون و بت و صدها مورد دیگه رو میپرستیدید و بخاطر بیاحترامی به گاو حاضر به کشتن دیگر انسانها بودید!جبر همان کودک گرسنه و در حال مرگ سومالیاییست که اگر در نیویورک متولد می شد مطمئنا سرنوشتی دیگر داشت
براستی وقتی عقاید و اصول زندگی ما این مقدار تحت تاثیر فقط یک فاکتور، یعنی زادگاه ما هست، پس چه ارزشی دارند؟
حتما باید موارد دیگری معیار ارزش گذاری ما باشد.
چه ملاکی بهتر از انسانیت...
انسانیتی که از جبر جغرافیایی و حتی جنسیتی رها شده باشد
ارزش آدمها به انسانیتی هست که رها از هر نوع تعصب، عقیده، قومیت، ملیت، زبان، فرهنگ و "جنسیت" است.
چه مقدار از تفکراتمون با تغییر محل تولد تغییر میکنه؟ اونها انتخاب ما نیستند. جبر جغرافیاییاند.
همه رو بریزیم دور ...
اونها ارزش ما رو تعیین نمیکنند ...
به قول بختیار علی در کتاب جمشید خان عمویم که باد همیشه او را با خود میبرد:«تا زمانی که توی مرزهای این خاک هستیم،نمیتونیم فکر کنیم… هوای اینجا با عقل و اندیشه سازگار نیست… من مطمئنم پشت مرزهای این خاک، اندیشههای بهتر و بیشتری بهمون الهام میشه»
منبع: وبسایت ویرگول
www.JADVALKATIBEH.com ............................................ Instageram: Magazine.Katibeh ................................. YouTube: Katibeh Magazine