"ما هميشه از مخترعان به عنوان قهرماناني که با نبوغ فوق العاده خود مشکلات اجتماعي را حل مي کنند ياد مي کنيم، در واقع بزرگ ترين مخترعان در هنگام تعمير وسايل شخص خود با اين فکر که چرا و چگونه به نتايج جالبي دست يافته اند. تصميمات و عملکرد آنها ممکن است براي شما نيز سودمند باشد." (جير دياموند)
در ۳ مارس ۱۸۴۷ در ادینبورگ اسکاتلند کودکی به دنیا آمد که بعدها نامش همواره با یک کلمه عجین شد. تلفن! خیلی فکر می کردند شاید قسمت است که پسران خانواده پروفسور الکساندر ملویل «بل» همگی بر اثر سل بمیرند ولی گراهام عمرش به دنیا بود.
شاید اگر توبیخ توسط همسایشان جان و نصیحتش به بل که به کارهای مفید پبردازد ما امروز تلفن نداشتیم. بل کوچک بعد از توبیخ شدن ، به فکر کمک کردن به اقای همسایه افتاد. آن زمان جان در فکر پیدا کردن راهی برای تسهیل آسیاب کردن گندم بود. کلید در دستان کودک کنجکاو قصه ما بود. الکساندر یک ماشین ساخت که به وسیله پدال ، گندم را آسیاب می کرد. کار در کارگاه کوچکی که جان راه انداخته بود آغاز شد. الکساندر استعدادهای دیگری هم داشت. او به سرعت خود را در زمینه هنر و شعر نشان داد. با تشویق های مادر و آموزشهای غیر رسمی او سریعا الکساندر به استادی در خانواده بل تبدیل شد.
از سن ۱۲ سالگی مادر الکساندر رو به ناشنوایی گذارد. الکساندر بسیار از این واقعه تحت تاثیر قرار گرفت. بل کوچک شروع به یادگرفتن یک زبان انگشتی کرد که باعث شد بتواند صحبتها را به مادر انتقال دهد. کم کم او موفق شد یک نوع تکنیک خاص ایجاد کند که با صداهای خاصی را به راحتی به مادر مفاهیم را منتقل کند. کم کم علاقه به مادر ، الکساندر را به یک مبحث علاقه مند کرد. صدا شناسی!
مهاجرت به کانادا بعد از مرگ برادر نقطه شروع نزدیک شدن بل به اختراع تلفن بود. انها در یک زمین ۱۰.۵ هکتاری که در کانادا خریدند یک مزرعه ساختند. در مزرعه یک جایی هم ساخته شد. یک کارگاه برای آزمایشهایی برای کار با ناشنوایان.
او پیانویی طراحی کرد که می توانست موزیکش را به وسیله الکتریسیته منتقل کند.او سعی کرد وسیله ای بسازد که نه تنها نتهای موسیقی،بلکه کلمه های سخنرانی را نیز ارسال کند. اما داستان اصلی از سال ۱۸۷۴ شروع شد. الکساندر یک شب تا دیر وقت مشغول کار بود که ناگهان یک باتری واژگون میشود و اسید سولفوریک آن روی لباسهای او میریزد. بل با عصبانیت معاونش را صدا میکند در حالیکه او در کارگاه زیر شیروانی بود و در وضع عادی صدا به او نمیرسید، ولی وجود یک سیم تلگراف که از کارگاه زیر شیروانی تا داخل اطاق خواب بل در طبقه پایین امتداد داشت باعث شد که معاونش صدای او را بشنود. این سیم برای انتقال اصوات نتهای پیانو توسط الکساندر ساخته شده بود. توماس واتسون معاون بل بعد از تقریبا ۴۰ سال این حادثه را اینطور بازگو میکند. برعکس اولین پیام تلگرافی مورس که با جمله مقدس آنچه خدا اراده کرده است، شروع شد. اولین پیام تلفنی بل با این جمله آقای واتسون بیا اینجا با تو کار دارم آغاز گردید. شاید اگر گراهام بل میدانست که در آستانه یک اختراع بزرگی است اولین پیام خود را با یک جمله جالبی شروع میکرد. آن جمله تاریخی البته اولین جمله کامل بود که از طریق سیم ارسال شده بود.
“Mr Watson - Come here - I want to see you
بل در داستان زندگیش بارها دست به اختراعهای جالبی زد. اما اختراع تلقن توسط او در ۲۹ سالگی شاید برگه زرین از جاودانه شدن نام او در تاریخ باشد.