آققویونلو سلسلهای تُرکمان بود که بر ایران، عراق، شرق آناتولی، ارمنستان و آذربایجان از ۱۳۷۸ تا ۱۵۰۸ میلادی فرمان میراند. معنی لغوی آققویونلو «صاحبان گوسفندان سفید» میباشد.
ریشه و تبار و عنوانها
احتمال میرود که آققویونلو تیرهای از ایل بایندر بوده باشد. بایندر در فهرست اصلی قبایل بیست و چهارگانهٔ تُرکان اُغوز مندرج در تاریخ رشیدالدین آورده شدهاست. حال آنکه در کتاب ده ده قورقود نام یکی از حکام اغوزاست. طهرانی، تاریخدان مشهور این دودمان، در کتاب دیار بکریه شجرهنامهٔ طور علی بیک را با ۵۱ نسل به اُغوزخان شخصیت افسانهای ایل اُغوز میرساند که البته چندان قابل اعتماد نیست. به هر حال نام ایل بایندر در سدهٔ چهاردهم میلادی در آسیای صغیر سر زبانها افتادهاست. این فرضیه وجود دارد که بایندریها در گشایش آسیای صغیر به دست سلجوقیان شرکت داشتهاند. ایل بایندر پس از سرنگونی آققویونلوها در طرابلس، حلب و نیز در جنوب سیواس اسکان گزیدند.
فرمانروایان آققویونلو برای خود از عنوان شاه ایران استفاده میکردند و خود را وارث شاهان شکوهمند اسطورهای ایران باستان (فریدون، جمشید و کیکاووس) میدانستند. سلاطین عثمانی هم برای ایشان همچون صفویه از عنوانهایی چون شاه ایرانزمین یا سلطان سرزمینهای ایران یا شاهنشاه ایران یا خداوندگار عجم یا صاحب شکوه جمشید، بصیرت فریدون و حکمت دارا استفاده میکردند.
تاریخچه
در اواخر دورهٔ ایلخانی در میانههای سدهٔ چهاردهم میلادی، ایلات آققویونلو میان چراگاههای قشلاقی ارمنستان در شرق بایبورت و مراتع ییلاقی در اطراف دیاربکر آمد و شد میکردند. دربارهٔ آغاز سیاسی آققویونلوها اطلاعاتی در دست است. این امر بدون شک بر اثر تهاجمات مکرر آنان بر حاکمان امپراتوری ترابوزان (کامننونیها) پس از ۱۳۴۰ بود که تاریخدانان بیزانسی را واداشت تا دربارهٔ آنان بیشتر بنویسند. در این منابع از طور علی بیک (پهلوان) حاکم ترکان آمِد صبحت شده که پیشتر در زمرهٔ امیران غازان خان بود. هنگامی که ترکان تحت فرماندهی وی در سال ۱۳۴۹ در مقابل شهر ترابوزان ظاهر شدند، نتوانستند شهر را متصرف شوند. اما هنگامی که جان کامننوس جوان که هیچ نوع تجربهٔ نظامی نداشت با عنوان آلکسیوس سوم بر تخت امپراتوری تکیه زد، متوجه خطری شد که او را تهدید میکند و لذا خواهر خود ماریا دسپینا را به عقد ازدواج فخرالدین قتلغ بیک فرزند علی بیک درآورد و خطر را از امپراتوری خود مرتفع ساخت. قره عثمان، بنیانگذار دودمان آققویونلو، که در سال ۱۳۸۹ به دنبال برادرش احمدبیک به سرکردگی آققویونلوها رسید، فرزند همین قتلغ بیک بود. دودمان آققویونلوها در دیاربکر با مرکزیت آمِد در سرزمینهای میان دجله و فرات همراه با اورفا و ماردین در جنوب و بایبورت در شمال امتداد داشت. آققویونلوها اغلب درگیر منازعات و کشمکشهای خصومتآمیز با حاکمان همسایه و محلی بودند که هدف آن نیز توسعهٔ منطقهای و قلمرو نفوذی ترکان بود. خطرناکترین دشمن آققویونلوها در این راه اتحادیهٔ ترکان قراقویونلو بود؛ بنابراین وقتی تیمور وارد صحنه شد و قرهیوسف و دیگر رؤسای قراقویونلو با وی از در خصومت درآمدند، رهبر آققویونلوها به تیمور ملحق شد و به خدمت او درآمد (۱۳۹۹ میلادی). قرهعثمان در نخستین لشکرکشی تیمور به آناتولی طلایهدار سپاه تیمور بود و در لشکرکشی بعدی تیمور به سوریه هم نام او در میان بود. قرهعثمان بعدها در نبرد انگوریه شرکت کرد. تیمور به پاس خدمات رهبر آققویونلوها لقب امیر بدو بخشید و سرتاسر اراضی دیاربکر را تیول وی ساخت و به این ترتیب دیاربکر تا هفتاد سال پس از آن مرکز سیاسی آققویونلوها بود. پس از مرگ تیمور منازعات در سرزمینهای مصیبت زدهٔ خاور نزدیک ادامه یافت. قرهعثمان به خاندان تیمور وفادار باقیماند، گو اینکه حمایت شاهرخ سود چندانی برای او نداشت و تا حدودی موجبات فرارسیدن مرگ او را فراهم ساخت. قرهعثمان در زمان لشکرکشیهای سهگانهٔ شاهرخ به آذربایجان علیه قرایوسف قراقویونلو همیشه در کنار تیموریان جنگید. اگرچه قرهیوسف در آغاز نخستین لشکرکشی مرد اما اسکندربیک دومین فرزند و جانشین وی شد و سرانجام این قرهعثمان بود که پس از سومین لشکرکشی شاهرخ در ارزروم بهشدت زخمی شد و بر اثر آن در اوت ۱۴۳۵ درگذشت.
افول و صعود دوباره
پس از مرگ قرهعثمان، خاندان حاکمهٔ آققویونلوها به مدت یک دهه گرفتار آشفتگی و نابسامانی ناشی از منازعات و دسیسههای بیپایان شدند. در این مدت دو تن از فرزندان عثمان بیک، نخست علیبیک (متوفی به سال ۱۴۴۰) و سپس حمزه بیک (متوفی به سال ۱۴۴۴) تلاش کردند میراث پدرشان را حفظ و حراست کنند، لیکن در جلوگیری از تهاجمات جهانشاه ناکام ماندند و سرانجام متصرفاتشان به ناحیهٔ میان دیاربکر و ارزنجان محدود شد. پس از آن بر سر جانشینی میان شیخ حسن، فرزند دیگر قرهعثمان، و برادرزادهاش جهانگیر، پسر علی بیک، اختلاف افتاد. اوضاع پس از مرگ شاهرخ بدتر شد و جهانگیر در جنگ با جهانشاه قراقویونلو شکست خورد اما اوزون حسن پسر کوچکتر علی بیک صلحنامه را نپذیرفت و جنگ با جهانشاه را ادامه داد.[۱۰] سرانجام این حسن بود که در تابستان ۱۴۵۳ آمد را متصرف شد و در رأس آققویونلوها قرار گرفت. اوزون حسن توانست قدرت و اعتبار آققویونلوها را بدیشان بازگرداند. وی موفق شد قلمرو حصن کیفا در ساحل دجله و قویولو حصار در ساحل رود کلکیت را تسخیر کند. در نخستین لشکرکشی به گرجستان قلعه شابین قراحصار را تسخیر کرد و ذوالقدرها را از خالپوت اخراج کرد. اوزون حسن در نوامبر ۱۴۶۷ موفق شد در یک شبیخون جهانشاه قراقویونلو را به همراه فرزندانش محمدی و ابویوسف غافلگیر کرده و اضمحلال امپراتوری آنانرا موجب شود. پس از آن نوبت ابوسعید تیموری بود که به بهانهٔ نجات حسنعلی فرزند جهانشاه که در جنگ با آققویونلوها از او کمک خواسته بود، لشکر خود را به سمت غرب حرکت داده بود. سپاه تیموری به رغم افزونی و توان آن در یک موقعیت بحرانی قرار گرفت. چون از یک سو سرمای سخت زمستان آذربایجان غیرقابل تحمل بود و از سوی دیگر راههای تدارکاتی از خراسان توسط اوزون حسن بسته شده بود. ابوسعید در دشت مغان محاصره شده و پس از تحمل صدمات سنگین و شدید به اسارت درآمد. پس از این پیروزی اوزون حسن پایتختش را از دیاربکر به تبریز منتقل کرد. این حرکت به یک مقطع نو و سرازیر شدن موج بزرگ دوم عناصر جمعیتی ترکان از آناتولی به کوهپایههای ایران انجامید، که به مدت یک سده پس از آن نقش قابل اعتنایی در تحول و توسعهٔ ایران ایفا کردند.
مواجهه با ترکان عثمانی
از زمان گشایش قسطنطنیه به دست سلطان محمد، خطر فزایندهٔ توسعهٔ قدرت عثمانی برای غرب روشن شد. از آن سو، اوزون حسن بالاجبار در سال ۱۴۶۱ ناظر گشایش ترابوزان به دست عثمانیان بود. در این زمان کوریا، ونیز، ناپل و سایر قدرتهای اروپایی همجهت با ترابوزان، گرجستان و سلاطین ترکان بودند. اما هنگامی که ونیز سخنگوی اصلی کشورهای غرب شد، اوزون حسن هم سرانجام موقعیت مشابهی در شرق به دست آورد. لاجرم وقتی اوزون حسن در سال ۱۴۷۱ میلادی به قرامان لشکر کشید، واضح بود که مسئله، مسئلهٔ برتری و سیادت در آناتولی است. لاجرم برخورد میان سپاهیان سلطان محمد دوم و اوزون حسن در ۱۴۷۳ در نزدیکی روستای باشکنت در اوتلوق بلی رخ داد و عثمانیان پیروز شدند. گفتنی است که اوزون حسن پیش از آن از ونیزیها خواسته بود که ارتش وی را با توپخانه و سلاح گرم تقویت کنند، اما این تسلیحات خیلی دیر به دستش رسید. به موجب پیمان صلحی که پس از آن منعقد شد، رود فرات مرز غربی امپراتوری ترکمانان شد.
امپراتوری پس از اوزون حسن
هنگامی که اوزون حسن در اول شوال ۸۸۲ق/۵ ژانویهٔ ۱۴۷۸م. در سن ۵۳ سالگی درگذشت، امپراتوری آققویونلو از شعب علیایی فرات تا کویر نمک بزرگ و از کرمان تا ماورای قفقاز و میانرودان و خلیج فارس کشیده شده بود. با اینکه پسرش خلیل سلطان که به جای وی به سلطنت رسید، فقط چند ماه بر سر قدرت بود، ولی برادر جوانش یعقوب توانست پس از براندازی وی، امپراتوری را به مدت دوازده سال در آرامش نسبی نگهدارد. پس از مرگ یعقوب امپراتوری درگیر یک سلسله نزاعهای بیوقفه قدرت شد. در ۸۹۶ه.ق/۱۴۹۱م. بایسنقر، فرزند هشت سالهٔ یعقوب، تاجگذاری کرد و یک سال بعد در ۸۹۷ه.ق/۱۴۹۲م. توسط رستم خلع شد. رستم توسط قبایل پرناک و قجر تحت رهبری ابراهیم بیک دانا خلیل بایندر حمایت میشد. در ۱۴۹۴ابراهیم بیک بایندر دستور داد که فرزندان شیخ حیدر صفوی که پیشتر پدرشان توسط یعقوب کشته شده بود، به دلیل فعالیتهای تهدیدکننده در اردبیل بازداشت شوند. اما در این میان کوچکترین پسر به نام اسماعیل فرصت یافت بگریزد و به لاهیجان پناه برد. در ۹۰۲ق/۱۴۹۷م رستم توسط پسرعمش احمد گوده برکنار شد. احمد به زودی با طغیان امرا به رهبری ابراهیم بیک بایندر روبروی شد و در ۹۰۳ ه.ق/۱۴۹۸م. در اصفهان شکست خورده و به قتل رسید. پس از آن بهطور همزمان سه سلطان در نقاط مختلف امپراتوری حکومت میکردند: الوند در غرب، قاسم در دیاربکر و محمدی در فارس و عراق عجم. سرانجام در پائیز ۹۰۷ق/۱۵۰۱م اسماعیل صفوی که دو سال پیش از لاهیجان بازگشته بود و با استفاده از نفوذ مذهبی خود توانسته بود عدهٔ بسیاری از جنگجویان ترکمان را به دور خود جمع کند و تبریز پایتخت آققویونلوها را به اشغال خود درآورد. شاه اسماعیل در تابستان سال بعد کرمان، فارس و عراق عجم و در فاصلهٔ سالهای ۱۴–۹۱۳ه.ق/۰۸–۱۵۰۷م. دیاربکر و در پائیز ۹۱۴ه.ق/۱۵۰۸م. میانرودان را تسخیر کرد. سرانجام با مرگ مراد، آخرین سلطان آققویونلو که سعی داشت با کمک عثمانیها تاج و تخت را بازپس گیرد، این دودمان منقرض شد.
اوضاع اجتماعی و اقتصادی
در حکومتهایی نظیر آققویونلوها که به صورت اتحادیهٔ سیاسی قبایل موجودیت داشتند (همچون قراقویونلوها و حتی تیموریان)، با سیورغالهای عظیمی از دیدگاه حقوق منطقهای و امتیازات مطلق مواجه هستیم. هنگامی که مناطق نو زیر سلطهٔ دولت درمیآمد، نواحی پیشین حاکمان محلی به صورت سیورغال به آنان برگشت داده میشد. یعقوب و احمد آققویونلو سیاست تضعیف سیورغالها را در پیش گرفتند. قاضی صفیالدین عیسی ساوجی وزیر یعقوب در تلاش برای جلوگیری از رشد نظام سیورغال، موازین و ضابطههای خود را در درجهٔ اول علیه صاحبان سیورغالهای کوچک و متوسط راه انداخت. این تلاش راه به جایی نبرد و قاضی عیسی پس از مرگ یعقوب توسط امرای رده بالا به قتل رسید. تلاش برای تقویت حاکمیت مرکزی و مبارزه علیه صاحبان سیورغال در زمان احمدبیگ تجدید شد که این عمل خشم اشرافیت مقتدر نظامی را علیهاش برانگیخت و او نیز پس از هفت ماه حکومت در نبرد با امیران متمرد کشته شد.
میزان مالیات محصولات کشاورزی مکان به مکان و زمان به زمان فرق میکردهاست. در زمان اوزون حسن در اکثر مناطق مالیات پنج یک یا خمس از محصولات کشاورزی رایج بود. قانوننامهٔ حسن پادشاه در زمان اوزون حسن تدوین شد و هدف از آن نظاممند ساختن مالیاتها بود. لاجرم با توجه به ستمی که بر روستاییان روا میشد، دور از ذهن بود که تنظیمات اوزون حسن مورد پذیرش عموم قرار گیرد و حدود یکصدسال بعد در اکثر مناطق گرفتن خمس یا اندکی کمتر از آن همچنان برقرار بود. در این دوره به تدریج اهمیت ایران در تجارت جهانی بر اثر بازشدن راه دریایی هند از طریق دماغه جنوبی آفریقا و درگیریهای مداوم نظامی میان تیموریان و دولتهای ترکان در غرب کمرنگ شد، چه اوضاع متغیر داخلی این دولتها موانعی بر سر راه مفاهیم اقتصاد سیاسی و ملاحظات تجاری فرامنطقهای ایجاد کرده بود.
شناخت ما از نظام پول رایج دولت آققویونلو دستکم در مناطق شرق آناتولی، از گزارشهایی است که در زمان سلطان سلیم اول عثمانی در این مناطق ضبط شدهاست: یک آقچه عثمانی در زمان آققویونلوها برابر با سه قراجه آقچه بود که به درهم نیز شهرت داشت. یک تنکه برابر با دو آقچه عثمانی و یک شاهروقی (تحریف شده شاهرخی) برابر با شش آقچه عثمانی بود. همچنین نوعی سکه نقرهای رواج داشت که وزن معیار آن ۴/۶گرم (یا ۵/۲ گرم) بود و این سکه نیز تنکه نامیده میشد. سکههایی با وزن نیم، یکچهارم و یکهشتم سکه مذکور نیز موجود بود. در زمان آققویونلوها در کنار چند سکهٔ رایج تنکه، دینار به ویژه دینار تبریزی در جریان بودهاست. آققویونلوها سکهٔ طلایی به وزن یک مثقال شرعی یعنی حدود ۳/۴ گرم ضرب میکردند که به احتمال زیاد برابر با اشرفی مصری بودهاست.
فرهنگ و هنر
پس از اضمحلال قراقویونلوها و گشایش ایران، نه تنها تختگاه آققویونلوها به شرق (تبریز) منتقل شد، بلکه فرهنگ ایرانی بر شیوهٔ حکومت و فرهنگ آنها تأثیرات بسزایی گذاشت. در دورهٔ اوزون حسن ریاست دیوان (وزیر)، مستوفی الممالک، محرر و میرآخور سلطنتی توسط متصدیان ایرانی اداره میشد. تبریز در فاصلهٔ میان سلطنت جهانشاه قراقویونلو و سلطنت اوزون حسن و پسر او یعقوب آققویونلو از مراکز عمدهٔ هنر کتابآرایی و معماری بود. از ابنیه دورهٔ اوزون حسن به غیر از مرمت مسجد جامع اصفهان، چیزی باقی نمانده. یکی از تاجران ونیزی که حدود سال ۱۵۱۰م. از تبریز دیدن کرده، باغ و قصر هشت بهشت و سایر ابنیهٔ این شهر را توصیف نمودهاست. خمسهٔ نظامی موجود در کاخ توپقاپی و تاریخالرسل و الملوک طبری که در سال ۸۷۴ه.ق/۱۴۷۰م. تحریر شده از آثار تذهیب شده این دوره میباشند. دربار حاکمان ترکان در تبریز در روزگاری که نگارگری هرات به دلیل اوضاع آشفتهٔ سیاسی در قلمرو شرقی تیموریان رو به افول گذاشته بود از هنر کتاب آرایی حمایت شایانی به عمل آورد. فیالمثل یعقوب بیک تا پایان عمر خود دوستدار فرهنگ ایران باقیماند.