جک لندن بهعنوان یک فرد نویسنده، شخصیتی بزرگتر از زندگی را در نامههای آمریکایی نشان میدهد. اگرچه او یکی از محبوبترین نویسندگان زمان خود و پردرآمدترین نویسنده نسل خود بود، اما تا دهه ۱۹۵۰ مورد احترام بسیاری از منتقدان قرار نداشت. جک لندن در کارنامه نویسنگی خود اثری که داستان دریای جنوب نام داشت به ثبت رسانید.

جان گریفیث چانی، معروف به جک لندن، در ۱۲ ژانویه ۱۸۷۶ در سانفرانسیسکو، کالیفرنیا به دنیا آمد. پدرش از همان کودکی آن ها را ترک کرده بود و هرگز در زندگی جک لندن نقشی نداشت و اما مادرش در نهایت با جان لندن، کهنه سرباز جنگ داخلی ازدواج کرد، جک لندن در طبقه متوسط کارگر قد کشید و بزرگ شد. او در نوجوانی زندگی سختی را می گذراند و شغل های متفاوتی را از سر گذراند از جمله در یک معدن، زغال سنگ بیل میزد، در یک کشتی آب بندی در اقیانوس آرام کار میکرد و در یک کارخانه کنسروسازی استخدام شد. با این حال در اوقات فراغت خود به کتابخانهها سر میزد و رمانها و کتابهای ماجراجویی و سفر را که بسیار او را جذب و غرق در رویا می کردند، می خواند.
و اما نقطه عطف یا شانس جک لندن در سال ۱۸۹۳ رقم خورد هنگامی که او در یک سفر دریایی گرفتار طوفانی شدید شد طوفان به قدری بی رحم بود که لندن و خدمه کشتی را به بیرون پرتاب کرد وقتی لندن از این سفر به خانه بازگشت تمامی ماجراجویی ها و داستان هایی را که در این سفر اتفاق افتاده بود برای مادرش تعریف کرد مادرش برعکس تصورات او بسیار خوش حال و هیجان زده شد چون او مدتی قبل در یک روزنامه محلی اعلامیه ای برای مسابقه نوشتن دیده بود و به همین منوال پسرش را تحت فشار گذاشت تا داستانش را برای این مجله بنویسد و ارسال کند.
خوشبختانه لندن که فقط تحصیلاتی ناتمام تا کلاس هشتم داشت، جایزه اول ۲۵ دلاری را از آن خود کرد و دانشآموزان برکلی و استنفورد را شکست داد. برای لندن، این مسابقه تجربه ای چشم نواز بود و او تصمیم گرفت زندگی خود را وقف نوشتن داستان های کوتاه کند.