ماجرای ایران–کُنترا (Iran Contra affair) که به ماجرای مکفارلین و ماجرای ایران گیت نیز معروف است، یک رسوایی سیاسی است که در ایالات متحده آمریکا از ۲۰ اوت ۱۹۸۵ تا ۴ مارس ۱۹۸۷ (۲۹ مرداد ۱۳۶۴ – ۱۳اسفند ۱۳۶۵) بهمدت یکسال و نیم، در دور دوم ریاست جمهوری رونالد ریگان رخ داد. مقامات دولت ریگان بهطور مخفیانه، با فروش تسلیحات به ایران، که در تحریم تسلیحاتی بود، کمکرسانی کردند. آنان امیدوار بودند که بدین وسیله آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان را تضمین کرده و شورشیان کنتراهای نیکاراگوئه را تأمین بودجه کنند. تأمین بودجهٔ کنتراها از سوی دولت آمریکا بر اساس لایحه بولند، از سوی کنگره ممنوع اعلام شده بود.
رسوایی ایران-کنترا بزرگترین بحران داخلی دوران ریاست جمهوری رونالد ریگان بود و افشای آن در ایران هم تأثیر قابل توجهی گذاشت.
این رسوایی با عملیاتی به منظور آزادسازی هفت گروگان آمریکایی که در لبنان اسیر عماد مغنیه بودند، آغاز شد. این گروه شبه نظامی پیوندهایی با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشت. برنامهریزی شده بود که از انبارهای سلاحهای اسرائیل، تسلیحاتی را به ایران ارسال کنند، و آنگاه آمریکا انبارهای تسلیحات اسرائیل را از نو تأمین کرده و وجه آن را از اسرائیل دریافت کند. دریافتکنندگان ایرانی باید قول می دادند هر چه در توانشان باشد را برای آزادسازی گروگانهای آمریکایی انجام دهند.[۸] سرگرد الیور نورث از شورای امنیت ملی ایالات متحده آمریکا در اواخر ۱۹۸۵ اصلاحاتی در نقشه تعبیه کرد، که بنا بر آن بخشی از عواید حاصل از فروش سلاح برای تأمین بودجهٔ مخالف جبهه آزادیبخش ملی ساندینیستا، یا همان کنتراها، در نیکاراگوئه هدایت میشد.
با این که رئیسجمهور رونالد ریگان از حامیان جنبش کنترا بود، شواهد در خصوص این که هدایت پول حاصله از فروش سلاح به ایران به کنتراها با اجازهٔ او بوده، مورد مناقشه است. یادداشتهای دستنویس کاسپار واینبرگر در ۷دسامبر ۱۹۸۵، نشان میدهند که ریگان از انتقال احتمالی گروگانها با ایران، و نیز فروش موشکهای امآیام-۲۳ هاوک و بیجیام-۷۱ تاو به عناصر «میانهرو» در آن کشور مطلع بودهاست. کاسپار واینبرگر نوشت که ریگان گفته «او میتوانست پاسخگوی اتهامات غیرقانونی بودن باشد ولی نمیتوانست به این اتهام پاسخی دهد که رئیسجمهور ریگان بزرگ قوی از فرصت آزاد کردن گروگانها گذر کردهاست» پس از افشای فروش تسلیحات در نوامبر ۱۹۸۶، ریگان در تلویزیون ملی ظاهر شد و گفت که انتقال تسلیحات رخ داده، ولی ایالات متحده در قبال گروگانها تسلیحات داد و ستد نکردهاست. تحقیقات در پی نابود شدن و عدم ارائهی حجم بزرگی از اسناد در خصوص این رسوایی، از سوی دولت ریگان به محققان، کند شد. در ۴ مارس ۱۹۸۷ ریگان در خطاب به تلویزیون ملی مسئولیت کامل همه اقداماتی که از آن مطلع نبوده را پذیرفت و اعتراف کرد «آنچه به عنوان گشایشی استراتژیک به ایران شروع شد، در هنگام اجرا، به تبادل اسلحه در قبال گروگانها رو به زوال گذاشت.»
کنگره آمریکا در آن زمان کمک مالی به شورشیان نیکاراگوئه را ممنوع کرده بود.
در ایران، یک ماه بعد از آمریکا، این ماجرا را منوچهر قربانیفر دلال اسلحه، با نامهای به فتحالله امید نجفآبادی از اطرافیان منتظری اطلاع داد (چون آمریکاییها و دولت ایران تلاش کرده بودند او را از معاملات کنار بگذارند). پس برای اولین بار این موضوع، در بیت قائممقام رهبری مطرح شد. گفته میشود سید مهدی هاشمی مسئول نهاد نهضتهای آزادیبخش سپاه که از نزدیکان منتظری بود، به وسیله روزنامه الشراع لبنان این ماجرا را فاش کرد. ماجرای مکفارلین در خاطرات حسینعلی منتظری در صفحات ۵۸۷ و ۶۰۷ و همچنین نامههای منوچهر قربانیفر به محسن کنگرلو به همراه سند در پیوست های ۱۳۰ و ۱۳۱ خاطرات حسینعلی منتظری مفصل آمدهاست.
ماجرای ایران–کنترا بعد از رسوایی واترگیت بزرگترین رسوایی سیاسی آمریکا لقب گرفت.
شرح واقعه
ایران در اواسط دهه هشتاد میلادی، درگیر جنگ با عراق بود و به کمک از خارج برای جنگ و اقتصاد نیاز داشت. به علاوه ارتش ایران در پیش از انقلاب ۱۳۵۷ بهطور گستردهای مسلح به اسلحه آمریکایی بود و این نیاز ایران به تجهیزات آمریکایی را دو چندان میکرد، اما پس از بحران گروگانگیری در سفارت ایالات متحده آمریکا در تهران، جیمی کارتر رئیسجمهور وقت آمریکا، ایران را مورد تحریم تسلیحاتی قرار داده بود. همچنین از ژانویه ۱۹۸۴، آمریکا ایران را به فهرست حامیان دولتی تروریسم اضافه کرده بود که از این طریق نیز مشمول تحریمهای از جمله تسلیحاتی آمریکا و متحدانش واقع میشد. همچنین از بهار ۱۹۸۳، تحت عملیات استانج آمریکا تلاش دیپلماتیک وسیعی برای قانع کردن کشورهای متحدش به امتناع از فروش اسلحه به ایران شروع کرده بود. در این زمان بخشی از نیروهای حکومتی ایران به بهبود روابط با آمریکا تمایل داشتند. از سوی دیگر رونالد ریگان رئیسجمهور وقت آمریکا، امید داشت تا با کمک ایران گروگانهای آمریکایی در لبنان را آزاد کند. همچنین در این زمان آمریکا بیم داشت که یک ایران ضعیف به دامان شوروی کمونیستی بیفتد. در ژانویه ۱۹۸۶ ریگان دستور داد تا چهار هزار موشک تاو توسط سازمان سیا از وزارت دفاع خریده شود و از طریق اسرائیل به ایران فروخته شود. در این زمان ریگان، رابرت مک فارلین مشاور پیشین امنیت ملی را برای نزدیک شدن بیشتر به ایران و مذاکره به جناحهای میانهرو ایران از جمله هاشمی رفسنجانی و طرفدارانش به ایران فرستاد. این روابط تا ماه نوامبر ادامه داشت تا زمانی که این روابط توسط یک روزنامه لبنانی فاش شد.
در ۵ اکتبر ۱۹۸۶ (۱۳ مهر ۱۳۶۵) یک هواپیمای باری قدیمی آمریکایی که در حال پرواز برفراز نیکاراگوئه بود، توسط یک موشک ضدهوایی سقوط کرد. یوجین هیزنفاس (Eugene Hasenfus) تنها بازمانده این حادثه بود که به اسارت درآمد. بعد از اطلاع از دستگیری، سازمان سیا تصمیم گرفت هرچه سریعتر وارد عمل شود و وی را بازگرداند. اما مدتی بعد هیزنفاس با حضور در پشت دوربینهای تلویزیونی از نقش آمریکا در تجهیز و پروراندن شورشیان نیکاراگوئه (کنترا) پرده برداشت.
این خبر در حالی به اولیور نورث، عضو شورای ملی امنیت ایالات متحده آمریکا رسید که وی در حال مذاکره با نمایندگان ایران در اروپا بود. رابرت مکفارلین، عضو دیگر شورای ملی امنیت ایالات متحده آمریکا، بعد از اطلاع از این خبر از ادامه مذاکرات با طرف ایرانی دست کشید و به واشینگتن بازگشت.
این خبر در هر دو کشور خصوصاً در آمریکا زمانی که مشخص شد با وجود آنکه کنگره آمریکا تأمین مالی شورشیان کنترا در نیکاراگوئه را ممنوع کرده بود، دولت ریگان از پول معاملات اسلحه در ایران برای کمک مالی به این شورشیان استفاده میکردهاست، باعث خشم عمومی شد.
تریتا پارسی (رئیس سازمان نایاک) هم، در کتاب «اتحاد خائنانه» در تأیید ملاقات مقامات ایرانی (حسن روحانی، منوچهر قربانیفر (دلال اسلحه)) و اسرائیلی نوشتهاست که با میانجیگری اسرائیلیها، ایرانیها از آمریکاییها، موشک ضدتانک تاو خریداری کردند.
روایت جمهوری اسلامی ایران
۱۴ ژوئن ۱۹۸۵ در طی ماجرای پرواز TWA ۸۴۷ که دو لبنانی عضو گروه عماد مغنیه اقدام به هواپیماربایی نمودند و خلبان را مجبور کردند در فروگاه بیروت بر زمین نشیند، با میانجیگری اکبر هاشمی رفسنجانی در طی سفرش به سوریه و لبنان، گروگانگیرها گروگانها را آزاد کردند. این مسئله موجب توجه رونالد ریگان به نفوذ ایران در اقدامات گروه عماد مغنیه لبنان شد و درصدد برآمد مدتی بعد برای حل بحران ربایش برخی کارکنان سفارت آمریکا در بیروت توسط اعضای گروه عماد مغنیه، مجدداً از کمک ایران سود ببرد. در همین راستا آمریکا با واسطه ژاپن و پاکستان با سید احمد خمینی نیز تماس برقرار کرد.
از طریق ارتباط بین یک دلال اسلحه بینالمللی ایرانی الاصل بنام منوچهر قربانی فر با محسن کنگرلو یکی از معاونان نخست وزیری مقدمات معاملات پنهانی گروگان-اسلحه بین ایران و آمریکا مهیا میشود و در چندین مرحله ماهها انجام میگردد.
همچنین پس از اجرای چند عملیات نظامی موفقآمیز از سوی رزمندگان ایرانی در خلال سالهای ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۴ که از آزادسازی خرمشهر آغاز شد و تا تصرف فاو ادامه داشت، سیاستمداران نسبت به شکست عراق توسط ارتش ایران بیمناک شدند و ادامه روند جنگ را به نفع ایران دیدند. ایران نیز کویت را به دلیل در اختیار عراق قراردادن جزیره بوبیان به عنوان پایگاه موشکی تهدید کرد و موجب ترس سران کشورهای حاشیه خلیج فارس شد. از این روی بود که رونالد ریگان، جورج بوشِ پدر را ۳ ماه پس از تصرف فاو به منطقه خاورمیانه فرستاد تا با سران کشورهای عرب منطقه ملاقات کند. پس از پایان مذاکرات بود که آمریکا و اعراب به این نتیجه رسیدند که ادامه حمایت از صدام حسین کمکی به پیروزی وی در جنگ نمیکند و بهتر آن است که ایشان اقدام به مصالحه با ایران نمایند و از نفوذ بیشتر ایران در منطقه جلوگیری نمایند.
بنابراین مذاکرات برای آینده حکومت ایران بعد از روح الله خمینی و روی کار آوردن جناح میانه رو در دستور کار معاملات پنهانی آمریکا-ایران قرار گرفت.
سفر هیئت مذاکرهکننده
بعد از کمتر از یکسال معاملات پنهانی ایران و آمریکا، هیئتی در تاریخ ۲۵ مه ۱۹۸۶ (۴ خرداد ۱۳۶۵) جهت مذاکرات وارد تهران شدند عبارت بودند از: الیور نورث، رابرت مکفارلین تحلیلگر سازمان سیا و مشاور امنیت ملی رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا، جورج کِیو از مقامات شورای امنیت ملی، هوارد تیچر (مسئول تحویل پول به شورشیان نیکاراگوئه) و امیرام نیر، یکی از مأموران سرویس امنیت اسرائیل. این هیئت با خود یک اسلحه کلت و یک انجیل امضاشده توسط ریگان و یک کیک به همراه داشت. کیک شکلاتی با نظر جورج کِیو به شکل کلید و در تلآویو پخته شده بود تا سمبلی از گشایش در روابط ایران و آمریکا باشد.
بر اساس گفتههای هاشمی رفسنجانی، مکفارلین و همراهانش با نام ایرلندی با یک هواپیمای حمل سلاح وارد ایران شدند. در بدو ورود به ایران، اعضای این هیئت به یک هتل برده شدند. در مدت ۵ روز مکرراً به درخواستهای رابرت مکفارلین مبنی بر ملاقات با یکی از مسئولان ردهبالای ایران پاسخ منفی داده میشد. مأموران ایرانی اعضای هیئت را تهدید میکردند در صورتی که هدف و نقشه اصلی حضور غیرمنتظره در ایران را شرح ندهند، هویتشان در رسانههای جمعی معرفی خواهد شد.
بعد از آن اولین دور مذاکرات به مدت ۲ ساعت انجام شد. در این جلسه مقامات سیاسی ایران حاضر نبودند و تنها فرماندهانی از سپاه پاسداران هیئت ایرانی را تشکیل میدادند. دور دوم مذاکرات به دلیل ترک جلسه توسط مکفارلین تنها نیمساعت ادامه پیدا کرد، وی این اقدام را به نشانه اعتراض به بیتوجهی مقامات ایرانی نسبت به حضور وی در ایران انجام داد. دور سوم بدون حضور مکفارلین و با حضور چند دیپلمات ایرانی و به مدت ۶ ساعت انجام شد. در دور سوم، چهارم و پنجم توافقات نسبی بین طرفین انجام شد. در پایان دور ششم مذاکرات، هیئت آمریکایی به این دلیل که نتیجه مذاکرات را مورد قبول نمیدیدند، درخواست بازگشت به آمریکا را مطرح نمودند. این گروه در پایان دور هفتم مذاکرات (۱۷ خرداد ۱۳۶۵) گذرنامه خود را دریافت و ایران را ترک کردند.
نقش حسن روحانی
فارن پالیسی در گزارشی با عنوان «وقتی روحانی با اولیور نورث دیدار کرد» نوشت:
حسن روحانی مشاور ارشد سیاست خارجی دولت وقت ایران، بیست و هفتم می ۱۹۸۶ با هیاتی از مقامات کاخ سفید در طبقه آخر هتل هیلتون در تهران همنشین شده و آمده بود تا پنهانی واسطه توافقی با آمریکاییها شود. جزئیات این مذاکرات کاملا مخفی و محرمانه بوده است و مدارک کمی درمورد نقش حسن روحانی وجود دارد که در مستند قمار نیز به آن اشاره می شود.
این نشریه با تشریح جزئیات مذاکرات ایران و آمریکا همزمان با جنگ تحمیلی ادعا کرده که حسن روحانی نقشی محوری در این ماجرا داشتهاست.
محمولههای ارسال شده به ایران
اولین محموله موشکهای تاو در ۲۰ اوت ۱۹۸۵ (۲۹ مرداد ۱۳۶۴) به ایران ارسال شد. در ۱۴ سپتامبر ۱۹۸۵ (۲۳ شهریور ۱۳۶۴)، دومین محموله که شامل توپهای فوق پیشرفته و سنگین و دوربرد ۱۵۵ میلیمتری بسیار دقیق و لوله بلند با شعلهپوش(M198 Towed howitzer 155mm) که البته ساخت آمریکا بود ولی در ارتش ایران برای رد گم کردن به توپهای اتریشی معروف شدند. این محمولهها از طریق آبی و از بندرعباس به حکومت ایران تحویل داده شد.[۳۷] بنیامین ویر (به انگلیسی: Benjamin Weir)، گروگان آمریکایی در لبنان، در ۲۴ شهریور ۱۳۶۴ آزاد گردید. دومین گروگان دیوید جاکوبسن (به انگلیسی: David Jacobsen) نیز در تاریخ ۱۱ آبان ۱۳۶۵ آزاد شد. رونالد ریگان همان ساعت با تلفن به شیمون پرز، مراتب تشکر دولت متبوعش را به خاطر هماهنگسازی اسرائیل در انتقال تسلیحات به ایران ابراز داشت. سه نفر دیگر نیز در ماجراهای دیگری در ۱۸ و ۲۱ شهریور و نیز ۲۱ مهر آن سال در بیروت به گروگان گرفته شدند که در جریان مذاکرات پنهانی نبودند. در این موارد هم گروگان نخست سریعاً آزاد شد، اما دو تن دیگر برای مدتها گروگان بودند.
ناهم مانبار (נחום מנבר)، یکی از دلالان اسلحه اسرائیلی مدعی شدهاست که در طی معاملات اسلحه، ایران مقداری گاز اعصاب و گاز خردل نیز دریافت کردهاست؛ احتمالاً ایران این مواد شیمیایی را در برابر دریافت موشکهای قذافی لیبی با وی معامله کردهاست.
موشک ضدهوایی هاوک نیز یکی از اقلام فروخته شده به ایران بوده که آدولف شویفر آنها را از نیروی هوایی آمریکا تحویل گرفت.
ارزش کل کالاهای ارسال شده به ایران در خلال این معامله بالغ بر ۲ میلیارد دلار میباشد.
بر اساس گزارش نیویورک تایمز، این سلاحها در جریان این معاملههای پنهانی دراختیار ایران قرار گرفت:
۲۰ اوت ۱۹۸۵: ۹۶ موشک ضدتانک تاو (بیجیام-۷۱ تاو)
۱۴ سپتامبر ۱۹۸۵: ۴۰۸ موشک ضدتانک تاو
۱۲ نوامبر ۱۹۸۵: تعداد کثیری قطعات هواپیماهای فانتوم اف-چهار به ارزش تقریبی ۴۳ میلیون دلار
۲۴ نوامبر ۱۹۸۵: ۵۰۰ موشک ضدهوایی هاوک (امآیام-۲۳ هاوک)
۱۷ فوریه ۱۹۸۶: ۵۰۰ موشک ضدتانک تاو
۲۷ فوریه ۱۹۸۶: ۵۰۰ موشک ضدتانک تاو
۲۴ می ۱۹۸۶ :۵۰۸ موشک ضدتانک تاو و۲۴۰ قطعه یدکی موشکهای ضدهوایی هاوک
۱۴ ژوئن ۱۹۸۶: تعداد کثیری قطعات و تسلیحات اف-۵ تایگر و اف-۱۴تامکت به ارزش تقریبی ۵۰ میلیون دلار
۴ اوت ۱۹۸۶: قطعات یدکی موشکهای ضدهوایی هاوک
۲۸ اکتبر ۱۹۸۶: ۵۰۰ موشک ضدتانک تاو
۱۹ نوامبر ۱۹۸۶ : آخرین اف ۱۴ تامکت به رجیستر 6080-3
مقامات ایرانی میکروفیشی به دست آورده بودند که نشان میداد قیمت قطعات یدکی موشک هاوک هفت برابر حساب شدهاست، اما قربانیفر اصرار داشت که اضافه قیمت تنها ۴۱٪ هست.
به نوشته مالکوم برن در دانشنامه ایرانیکا، بین اوت ۱۹۸۵ تا نوامبر ۱۹۸۶، هفت محموله مرسوله کشتیرانی از تجهیزات نظامی از بنادر ایالات متحده یا اسرائیل به ایران ارسال گشت. ایران در مجموع ۲۰۰۴ موشک تاو و ۱۸ موشک هاوک به علاوه بیش از ۲۰۰ عدد قطعات یدکی سکوی پرتاب موشک هاوک در ازای آزادی گروگانهای آمریکایی تحویل گرفتند؛ ولی عملیات به خوبی به نتیجه نرسید. سه آمریکایی دیگر در طی همین دوره (آزادی گروگانهای آمریکایی) به گروگان گرفته شدند؛ در عین حالی که مشکلات متعددی برای رسیدن سلاح به وجود آمد که باعث ایجاد بیاعتمادی طرفین معامله شد.